یکی از سرداران ایرانی که پس از سقوط ساسانیان بر ضد اعراب به پا خاست اسپهبد پیروز یا سپهبد فیروز معروف به سندباد یا سندبادیا یا سنباد بود (مقتول به سال ۱۳۸ ه. ۱۳۹ قمری / ۷۵۵ یا ۷۵۶ میلادی). اسپهبد پیروز اصالتا اهل شهری به نام آهن در نیشاپور بود و به آداب و سنن ایرانی علاقه شدیدی داشت و دین وی زرتشتی بود، مورخان احتمال میدهند که سندباد از خاندان بزرگ کارن است. سندباد با شعار خونخواهی ابومسلم و نجات ایرانیان از شر اعراب مسلمان به پا خاست.
پس از آنکه دولت امویان سقوط کرد و عباسیان با کمک ابومسلم خراسانی به قدرت رسیدند و پس از تحکیم پایه های قدرتشان از محبوبیت ابومسلم در نزد ایرانیان به شدت به وحشت افتادند و بنابراین او را با ناجوانمردی به قتل رساندند.
پس از قتل ابومسلم شورش تمام سرزمین های زیر سلطه عباسیان را فرا گرفت. یکی از این شورش ها که به خونخواهی ابومسلم درگرفت، توسط پیروز یا همان سندباد به وجود آمد، او با آگاهی از قتل ابومسلم (سندباد نسبت به ابومسلم خراسانی ارادت می ورزید و ابومسلم نیز در حق وی با مهر و ملاطفت رفتار می کرد) با تبلیغات بسیار توانست ایرانیان بسیاری گرد کند. ایرانیان که پس از سقوط ساسانیان در زیر ظلم و تبعیض فراوان اعراب مسلمان قرار داشتند با به پا خاستن سندباد فورا از سرزمین های دور به سپاه او پیوستند . (755 میلادی)
در روایتی که در صحت آن تردید های بسیار است آمده که در پی اختلافات وی با امرای عرب آن منطقه، اعراب پسر وی را کشتند و گوشت او را در غذایی به خورد سندباد دادند. میگویند پس از این واقعه همه موهای وی سپید شد. سندباد پس از این اتفاق به همراه برادرش در شبیخونی تمام اعراب نیشابور را کشت. چنین شد که سندباد کینه اعراب را به دل گرفت و وقتی ابومسلم شورید، به او پیوست. او به مقام سپه سالاری لشکر ابومسلم رسید و پس از کشته شدن ابومسلم، ری، قزوین، نیشابور و قومس را گرفت. در ری خزانه های ابومسلم را تحت اختیار خود درآورد و اموال را غارت کرده و زنان را به اسیری گرفت اما متعرض بازرگانان نشد.
اعراب سندباد را سندباد زرتشتی یا سنباد مجوسی میشناسند. وی آیین جدیدی نیاورد و معروف به مجوس بود و چگونگی اعتقاد او به ابومسلم به روشنی دانسته نیست، با این وجود عدهای بسیار از پیروان ادیان و مذاهب مختلف تحت لوای او جمع شدند. واژه مجوس از طرف اعراب به تمامی پیروان ادیان ایرانی پیش از اسلام اطلاق میشد و در اینجا به احتمال زیاد به معنای پیرو یکی از شعبههای منشعب از دین مزدک و نه در معنای سنتی دین زرتشتی به کار برده شدهاست.
فریدون گرایلی ،تاریخ نگار نیشابور، رویدادهای زندگی سندباد را پس از دیدار او با ابومسلم چنین نقل می کند: «پس از این واقعه و دیدار سندباد در سلک سر سپردگان ابومسلم در آمد و برادرش نیز جامه ی سیاه پوشید. ابومسلم دو هزار مرد در اختیار وی گذارد تا خانمان اعراب خراسان را براندازد. و سندباد که پسرش را اعراب به خواری پیش چشم وی کشته بودند و حتی برخی گفته اند که گوشت پسرش را به او خوراندند. هرگز این همه پستی و نامردمی را فراموش نکرد و به همین خاطر نیز به سیاه جامگان پیوست و به سپه سالاری نیز رسید. پس از مرگ ابومسلم به سال 137 هجری سندباد قیام کرد. گرچه این نهضت هفتاد روزه کوتاه بود اما شورشی تند و بی پروا و کوبنده و خونین و هولناک به حساب می آمد … سندباد اهل ری و طبرستان را دعوت کرد و به اتحاد و اتفاق ترغیب نمود. ایشان پذیرفتند. سپس به تصرف قزوین همت گماشت. اما حاکم قزوین وی را دستگیر کرد و به ری فرستاد و در ری سندباد بخشیده شد. اما باز طغیانگری آغاز کرد و سر به عصیان برداشت و به ری حمله برد و ابوعبدالله، والی آنجا را بکشت. گفته اند غنائم و ذخایر ابومسلم به دست وی افتاد که از شمار بیرون بود و صد هزار مرد بر وی گرد آمدند. از ری تا نیشابور را گرفت. چون شیعیان و خرمدینان و مزدکیان و سیاه جامگان و پاره ای از زردشتیان (مجوسان که آنها را وگوس ها و مغ ها گفته اند) با وی همدست و همداستان بودند. آهنگ برانداختن خلیفه و ویران کردن کعبه نمودند. قدرت روز افزون سندباد، خلیفه ی عباسی – منصور- را متوحش و هراسان کرد. بطوریکه خلیفه سرداری به نام جهور فرزند مرارعجلی با ده هزار مرد به دفع وی گماشت. سندباد در صحرای میان همدان و ری با وی روبرو شد. در این رزم حدود شصت هزار تن کشته شدند. و سندباد شکست خورد. و جمعی از یاران وی به هزیمت رفت و کودکان و زنان بسیاری نیز اسیر شدند. سندباد به طبرستان گریخت. و از سپهبد خورشید – شاهزاده ی آن- پناه و یاری خواست، اما در این راه به دست طوس که از کسان اسپهبد مذکور بود کشته شد. و سرش را به نزد خلیفه فرستادند». ( نیشابور شهر فیروزه )
دکتر غلامحسین صدیقی به نقل از ترجمه ی بلعمی در خصوص پایان کار سن باد نوشته است:«سندباد شکسته شد و به ری باز آمد به هزیمت، و از ری به گرگان شد و اسپهبد گرگان هرمز بن الفرخان صحیح ونداد، هرمز بن الفرخان، ولی اسپهبد طبرستان درین سال تا سال 142 خورشید نام داشت) او را بگرفت و بکشت به فرمان منصور ». وی همچنین از محل قتل سندباد به نقل از تاریخ طبری آورده است «قتل سندباد در بین طبرستان و کومش واقع شد.
پیرامون قیام وی داستان های زیادی آمیخته با اغراق وجود دارد. می گویند سندباد و یارانش در زمان ابومسلم به صورت نیروهای چریکی به کمک سپاه وی می آمدند. ایشان لباس های سیاه بر تن داشته و صورت های خود را میپوشانیدند. منابع قاتل وی را حاکم تطمیع شده طبرستان می دانند. همچنین در روایات آمده است که آثار جنگ سپاه وی با اعراب در نزدیکی ساوه تا سال ۳۰۰ هجری مشاهده می شده است…