مشاهیر تا پیش از قرن چهاردهم

مشاهیر نیشابور تا پیش از قرن چهاردهم هجری

 ابن ابی الصادق

ابوالقاسم عبدالرحمن بن علی نیشابوری ملقب به بقراط الثانی از اطباء معروف قرن پنجم هجری قمری و استاد سید اسماعیل جرجانی بوده و آثاری چون شرح فصول البقراط که از مهم‌ترین شروح این کتاب شناخته شده شرح مسائل حنین و آثار دیگری در علم پزشکی از او موجود است.

ابن ابی الطیب

( امام ) علی بن عبدالله بن احمد نیشابوری ( وفات به سال ۴۵۸ هجری قمری در سبزوار ) از اکابر و علمای عامه که در تفسیر و علوم قرآنی معرفتی بسزا داشت و سه فقره تفسیر قرآن مجید: تفسیر اصغر در سه جلد، تفسیر اوسط در یازده جلد و تفسیر کبیر در سی جلد نوشته است.

ابن البیع، الحاکم نیشابوری

 به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است. ⇐ کلیک نمایید

ادیب نیشابوری ( اول )

 به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است. ⇐ کلیک نمایید

برهانی، عبدالملک 

عبدالملک برهانی( امیر الشعراء)، پدر معزی بود و تخلص او به « معزی » به جهت تقرب وی به دربار معزالدین ملک شاه و الب ارسلان سلجوقی در قرن پنجم هجری قمری بوده است. معزی در قصیده سرایی استاد بود و معانی بسیار را در الفاظ ساده و عاری از تکلف بیان می کرد. دیوان او به طبع رسیده و حدود ۱۹۰۰۰ بیت دارد.

بوزجانی، ابوالوفاء

محمد بن یحیی بن اسماعیل بن عباس معروف به ابوالفاء بوزجانی از بزرگترین ریاضی دانان و منجمین ایرانی در قرن چهارم هجری قمری ( تولد به سال ۳۲۸ قمری، وفات ۳۸۸ قمری ) بوده که در سال ۳۴۸ قمری به عراق مهاجرت کرد و تا آخر عمر در بغداد بزیست. وی سهم مهمی در بسط علم مثلثات دارد و قضایای عمده ای در مثلثات کروی کشف کرده است که متاسفانه آثار عمده اش نظیر « حواشی بر هندسه اقلیدس» و « حساب دیوفانتوس » و نیز « زیج وی موسوم به الواضح » ظاهرا از دست رفته و فقط رسائلی در حساب و هندسه و نجوم از او باقی است. از جمله آثار باقی مانده از بوزجانی، کتابی در حساب به نام کتاب فی مایحتاج الیه الکنّاب و العّمال من علم الحساب»، « کتاب الهندسه » و … می باشد.

ثعالبی نیشابوری، ابو منصور

عبدالملک بن محمد ثعالبی، ادیب عرب نویس مشهور ایرانی قرن های ۴ و ۵ هجری قمری ( تولد به سال ۳۵۰ قمری وفات به سال ۴۲۹ قمری)  بوده است. از زندگانی او اطلاع چندانی در دست نیست. گویند چون شغلش پوستین دوزی از پوست روباه بود، به ثعالبی معروف شد. مهمترین و مشهورترین اثرش کتاب « یتیمه الدهر» است که بعداً ذیلی به نام « تتمه الیتیمه» بر آن نوشت. کتاب لغوی مشهور وی « فقه اللغه» است. از آثار دیگرش کتاب « لطائف المعارف»، « ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب»، کتاب « الفرائد و القائد» و کتاب « التمثیل و المحاضره» می باشد و ضمناَ انتساب کتاب « غرر اخبار ملوک الفرس» به او مورد تردید است.

ثعلبی نیشابوری، ابواسحاق

احمد بن محمد بن ابراهیم، معروف به « امام ثعلبی » و یا « ثعالبی»، محدث، مفسر، ادیب و واعظ قرن چهارم هجری قمری ( وفات به سال ۴۲۶ یا ۴۳۷ قمری ) بوده که دارای تالیفات زیادی است. از جمله معروف ترین آثارش « الکشف و البیان عن تفسیر القرآن و العرائس فی قصص الانبیاء » است. جوینی عبدالملک امام الحرمین جوینی فرزند عبدالله بن یوسف، ملقب به « عبدالملک نیشابوری » از بزرگترین استادان و فقیهان جهان اسلام، مربی شخصیت های بسیار زیاد از بزرگان تمدن اسلام و نیز از معاریف متکلمان و دانشمندان اشعری در قرن پنجم هجری قمری ( تولد ۴۲۰ قمری وفات ۴۷۹ قمری ) بوده که نزد پدر خود و حافظ ابونعیم اصفهانی و ابوالقاسم اسفراینی علم آموخت. از آثار او در کلام « ارشاد »، شامل « غیاث الامم »، « مغیث الحق » و در فقه « نهایه الطلب فی درایه المذهب » می باشد.

جوینی، عبدالملک

امام الحرمین جوینی فرزند عبدالله بن یوسف، ملقب به « عبدالملک نیشابوری » از بزرگترین استادان و فقیهان جهان اسلام، مربی شخصیت های بسیار زیادی از بزرگان تمدن اسلامی و نیز از معاریف متکلمان و دانشمندان اشعری در قرن پنجم هجری قمری ( تولد ۴۲۰ قمری، وفات ۴۷۹ قمری ) بوده که نزد پدر خود و حافظ ابونعیم اصفهانی و ابوالقاسم اسفراینی علم آموخت. از آثار او در کلام « ارشاد »، شامل « غیاث الامم »، « مغیث الحق » و در فقه « نهایه الطلب فی درایه المذهب » می باشد.

حسنک ( وزیر )

ابو علی حسن بن محمد میکال، مشهور به حسنک ( مقتول به سال ۴۲۵ قمری ) است که چون در سال ۴۱۶ هجری احمد بن حسن از وزارت معزول شد، سلطان محمود غزنوی، حسنک را وزارت داد. وی مردی فاضل و دانشمند بود و چون سلطان مسعود به سلطنت رسید به بهانه این که خلیفه بغداد، حسنک را قرمطی خوانده بود، اموال او را مصادره کرد و خود او را به دار آویخت.

حمدون قصار

ابوصالح حَمدون بن احمد بن عَمّاره قصار نیشابوری معروف به حَمدونِ قَصّار از صوفیان ایرانی در سده سوم هجری و بنیان‌گذار مکتب ملامتیه بوده‌است. علاوه بر تصوف، وی در علم حدیث و فقه اسلامی نیز تحصیلات داشته‌است. دربارهٔ شخصیت او و مکتب ملامت در کتاب تذکرة الاولیاء و کتاب «طبقات الصوفیه» مطالبی نوشته شده‌است. حمدون در تصوف رأس فرقهٔ قصّاریّه و ملامتیه به‌شمار می‌آید. او بر مذهب قَدَری و از پیروان مکتب ثَوری بود و با ابوتراب نخشبی و ابوحفص نیشابوری در تصوف ملازمت داشت. جمعی از صوفیان که از پیروان او به‌شمار می‌روند قصاریان می‌خوانند.
اهمیت شخصیت حمدون قصار از آن جهت است که او طریقهٔ ملامت را برای اولین بار در نیشابور- که با خراسان امروز ایران هم محدود است – به وجود آورد. تفکری که بعدها در میان گروه‌های گوناگون تصوف پیروان زیادی جلب کرد و زمینه‌ساز ایجاد فرقه‌های دیگر تصوف شد.

خراسانی ( نیشابوری )، ابو حمزه

ابوحمزه عبدالرحمان محمد بن ابراهیم نیشابوری (مرگ ۲۹۰ هجری)، از صوفیان و عارفان ایرانی در سدهٔ سوم هجری بود. او از محله مُلقاباد نیشابور برخاسته است و به گفتهٔ خواجه عبدالله انصاری اصل او را گوزگان نیز دانسته‌اند. وی در نیشابور پرورش یافته، در همان دیار به کمال رسیده و احتمالا در همان‌جا درگدشته است. کتابی به نام «المنتمین امن‌السیاح والعباد والمتصوفین» از او به جای مانده‌است.

ابوحمزه، در اوایل جوانی برای طلب دانش‌ها از زادگاهش نیشابور، به عراق سفر کرد. او در بغداد ساکن شد و با مشایخ همچون: جنید بغدادی، ابوتراب نخشبی و ابوسعید خراز، هم‌صحبت شد. جامی دربارهٔ او نوشته‌است: ابوحمزه از جوانمردان مشایخ بود و در وجد و صحت حال، مانند نداشت، چنان‌که چون آواز باد شنیدی، و جدش رسیدی. ابوحمزه، در سال ۲۹۰هجری درگذشت و در کنار ابوحفص حداد در نیشابور، محله ملقاباد، دفن شد.

خیام نیشابوری، ( حکیم ) عمر

به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است. ⇐ کلیک نمایید

دقاق نیشابوری، ابوعلی

عارف و از مشاهیر صوفیان عصر و معاصر شیخ ابوسعید ابوالخیر و استاد امام ابوالقاسم قشیری در قرن چهارم هجری قمری ( وفات به سال ۴۰۵ قمری- ۳۹۳ قمری ) بود، ابوالقاسم قشیری دختر او، فاطمه بانو را در حباله داشت، ابوعلی دقاق مجلس وعظ داشت و مردی خوش زبان و محقق بود و در کتاب های صوفیه سخنان نغز و بلند از او نقل کرده اند.

راتبه نیشابوری

راتبه نیشابوری ( ۲۵۹-۳۰۵ قمری ) شاعر، موسیقی‌دان، خواننده و بربط‌ نواز معروف نیشابور در زمان حکمروایی محمد بن طاهر بن عبدالله در دوران طاهریان است.

رضی الدین نیشابوری، استاد الائمه

شاعر، نویسنده، فقیه و دانشمند ایرانی نیمه قرن ششم هجری قمری ( وفات به سال ۵۹۸ قمری ) بوده که در فقه نیز تبحر داشت و فقیهان بسیاری از مجلس درس او استفاده می کردند. در اواخر عمر به تصوف و عرفان گرائید و به شیخ معین الدین حموی ارادت می ورزید. غیر از « دیوان شعر »، کتابی منثور نیز به نام « مکارم اخلاق » به پارسی به او منسوب است.

سگزی، سراج الدین

( سید ) سراجی، متخلص به « سراج »، از شاعران توانای پارسی گوی در قرن هفتم هجری قمری است. از شرح احوال او در تذکره ها اطلاعات وافی به دست نمی آید. نسبتش به خاندان طهارت نیز از سخن او ظاهر است. او سید حسینی نسب بود. سید سراج، خراسانیان را همشهری خویش می نامیده و همواره در آرزوی خراسان به سر می برده  است اما مسکن و ماوای سید در مکران بوده، چنان که چندین بار در اشعارش به سکونت در مکران و کفج (=کوچ ) اشاره کرده است. سراجی سگزی، شاعری قصیده سرا و مداح بود. از « دیوان » او نسخه ای عکسی در دانشگاه تهران است. نسخه یاد شده متضمن بیش از چهار هزار و پانصد بیت قصیده است و تقی الدین کاشانی هم قسمتی از قصائد سراج الدین را در حدود ۵۵۰ بیت در تذکره خود نقل کرده است.

سلمی نیشابوری، عبدالرحمن

محمد بن الحسین بن محمد بن موسی، صوفی، عارف و از مشاهیر علما و صوفیه در قرن چهارم و اوائل قرن پنجم هجری قمری ( تولد به سال ۳۲۵ قمری وفات به سال ۴۱۲ قمری ) بوده که صاحب احوال و مقامات و بیش از ۱۰۰ تصنیف بوده است. معروف ترین اثرش کتاب « طبقات الصوفیه » است. از آثار دیگرش « آداب الصحبه »، « اربعین » و « رساله الملامتیه » و « حقایق التفسیر» در تفسیر قرآن کریم است. اصل کتاب « طبقات الصوفیه » از میان رفته و خواجه عبدالله انصاری مضامین آن را در هرات به هنگام وعظ، املاء کرده و آن به نام « طبقات ناصری » معروف است که در افغانستان به طبع رسیده است.

سیبک نیشابوری

محمد بن یحیی سیبک نیشابوری متوفی به سال ۸۵۲ قمری از شعرا و ادیبان دوره شاهرخ تیموری بوده که در بسیاری از علوم زمان خود نیز دست داشته است. سیبک گاه به تفاح ( مرادف عربی سیب ) و گاه به مقلوب آن فتاح تخلص می‌جست. البته تخلص های دیگری چون اسراری و خماری نیز برای او نوشته‌اند. دیوار اشعار، ده نامه و آثار مثنوی سیبک مانند شبستان خیال، حسن و دل و مثنوی دستور عشق با ۵ هزار بیت او زبانزد خاص و عام است. از دیگر آثار او کتبی نظیر گلستان لغات، تعبیرنامه، روضه بوستان، خمریات، رساله البسه و اسرار نامه را نیز می توان نام برد.

سیفی نیشابوری

حکیم علی بن احمد نیشابوری، شاعر و نویسنده ایرانی در نیمه دوم قرن ششم هجری قمری است. عوفی در « لباب الالباب » نظم و نثر او را ستوده و او را در شمار شعرای آل سلجوق نام برده است. به موجب روایت عوفی، وی کتابی شامل « صد عشق نامه » که در واقع نمونه مکاتبات عاشقانه بوده، تالیف کرده است که این شیوه در زمان عوفی متداول و مقبول بوده است.

شاه محمود نیشابوری

معروف به زرین قلم، از خطاطان مشهور اواخر عهد شاه اسماعیل و دوره سلطنت شاه طهماسب اول صفوی ( تولد به سال ۸۸۴ قمری، وفات به سال ۹۷۲ قمری ) و خواهرزاده و شاگرد عبدی، خوشنویس معروف بوده است. در اواخر عمر به مشهد رفت و در همان جا متوطن شد و مدت بیست سال مجرد در آن جا بزیست و به کتابت مشغول بود. در سن ۸۸ سالگی درگذشت.

شریف نیشابوری، جمال‌الدین

جمال‌الدین شریف نیشابوری ( ۱۳۰۶-۱۳۷۴ م ) دانشمند ایرانی علوم اسلامی، زبان‌شناس، شاعر، صوفی و عارف، کاتب به زبان عربی در سده هشتم هجری قمری و از نسب جمال‌الدین عبدالله بن محمد احمد حسینی نیشابوری بود که بیشتر عمرش را در شام و مصر گذراند.

او در سال ۷۰۶ قمری ( ۱۳۰۷ یا ۱۳۰۶ میلادی ) در نیشابور متولد شد. سپس به حلب رفت و در مدرسه اسدیه فقه شافعی درس خواند. در دمشق، منطقه ضواحی ( ظاهر )، در مدرسه اسدیه فقه حنفی خواند. او پس از تحصیل در شام تا آخر عمر در مصر، قاهره، تحصیل کرد. شریف در سال ۷۷۶ هجری قمری ( ۱۳۷۵ یا ۱۳۷۴ میلادی ) در قاهره درگذشت.

آثار و نوشته‌هایش به زبان عربی و شروح‌نویسی است.

  • شرح التسهیل
  • شرح التلخیص
  • شرح التنقیح
  • شرح الشافیّة
  • شرح اللُباب
  • شرح المنار
  • شرح لبّ اللباب

شطیطه نیشابوری

بانو بی بی شطیطه، یکی از زنان مومن و فاضل نیشابور در قرن اول و دوم هجری ( تاریخ تولد احتمالی وی ۶۴ تا ۷۴ هجری قمری ) بوده که در طول تاریخ به سبب عنایت خاص امام هفتم شیعیان، از اعتبار و منزلت معنوی و اجتماعی بی شائبه ای برخوردار شده است. در سال ۱۴۸ قمری ( آخرین سال زندگانی امام جعفر صادق علیه السلام )، شیعیان نیشابور تصمیم به فرستادن قسمتی از اموالشان به عنوان سهم امام گرفته و بر همین اساس جهت شناسایی امام بر حق شان، جزوه ای مشتمل بر ۷۰ صفحه که در صدر هر یک از آن ها یک سوال نوشته شده بود، آماده و مهر کردند و گفتند امام بر حق ما کسی است که این سوالات بسته و مهر شده را بدون باز کردن، پاسخ دهد ( نویسد ). بزرگان شهر فردی به نام « ابوجعفر محمد بن ابراهیم نیشابوری » و دو برادر بلخی را به عنوان حامل و نماینده برگزیدند و در طی چند روز مبلغ ۳۰ هزار دینار و ۵۰ هزار درهم و ۲ هزار قطعه پارچه و جامه فراهم آمد. بانو شطیطه نیز درهمی سالم به وزن یک درهم و دو دانق ( دو ششم یک درهم ) به همراه قطعه ای کرباس دستباف خود را که ۴ درهم ارزش داشت به ابوجعفر تحویل داد و گفت « این سهم امام از اموال ناچیز من است. آن را به مولایم برسان »، ابوجعفر ابتدا از گرفتن آن سهم ناچیز، خودداری کرد ولی بانو با گفتن « انَّ الله لا یَستَحیی مِنَ الحَقَّ » به این معنی که « خدا هم از حق ( انجام دادن یا گفتن حق ) حیا نمی کند!، او را به قبول سهم خود متقاعد نمود. ابوجعفر درهم بانو را کمی خم کرده و سهم او را در میان محموله گذاشت و پس از مدتی راهی مدینه شد. ابوجعفر پس از ماه ها طی راه ، ابتدا در کوفه ضمن ملاقات با ابوحمزه ثمالی از شهادت امام جعفرصادق ( ع ) باخبر شد و سپس با راهنمایی ابوحمزه، سعادت زیارت امام موسی کاظم ( ع ) را در مدینه پیدا نمود. امام در ابتدای ورود ابوجعفر با گفتن نشانی های کامل سهم شطیطه، آن را طلب نمودند و به ابوجعفر فرمودند به او سلام برسان و بگو قطعه پارچه او را در زمره کفن خود قرار دادیم، و قطعه ای از پارچه کفن خود را که پنبه اش محصول قریه « صریا » ( قریه فاطمه زهرا س ) است و به دست خواهرم حکیمه ( دختر امام صادق ع ) بافته شده به همراه ۴۰ درهم به بانو برسان و به ایشان بگو از هنگام رسیدن این کفن و درهم ها به دست تو، فقط ۱۹ شب زندگانی خواهی کرد، پس ۱۶ درهم خرج خود کن و ۲۴ درهم صدقه بده یا آنچه لازم بود تهیه کن، من بر جنازه تو نماز خواهم خواند. سپس به ابوجعفر  فرمودند این مطلب را از دیگران پوشیده دار، چرا که برای حفظ و بقای تو مفیدتر است. امام پس از این سفارش ها، به ابوجعفر فرمودند جواب ۷۰ سوال شما را نیز داده ام، باز کن و بررسی نما. ابوجعفر تعدادی از آنها را باز نموده، جواب صحیح آن ها را نوشته دید، سپس اموال شیعیان را خدمت امام برد و ایشان فرمودند برخی از این اموال را به صاحبانش برگردان و بگو امام اموالتان را پذیرفت اما خود شما را برای تصرف آن ها بهتر دانست.

پس از این مطالب، ابوجعفر بعد از مدتی، با امام راهی زیارت مکه مکرمه شد و بعد از آن نیز در هشتم صفر سال ۱۴۹ هجری قمری وارد نیشابور شد. ابوجعفر امانت ها و سفارش های امام را به بانو شطیطه و صاحبان برخی اموال تحویل داد و پس از ۱۹ شب در ۲۷ صفر همان سال آنچه امام پیش بینی کرده بود حادث شد. بانو در صبحدم شب نوزدهم وفات یافت و شیعیان برای انجام فریضه نماز بر جنازه او اجتماع کردند، امام نیز با چهره ای نا آشنا، به همراه شیعیان نماز را به جای آوردند و پس از عزیمت ایشان، ابوجعفر ماجرا را برای شیعیان بازگو نمود، همه ساکنین شهر مقام و منزلت بانو شطیطه را ستودند. اولین شب قبر بانو نیز با شب وفات پیامبر اکرم ( ص ) و شهادت امام حسن مجتبی ( ع ) مصادف شد و از آن پس بانو بی بی شطیطه به یکی از سرافرازترین و رستگارترین زنان تاریخ نیشابور لقب یافت.

صدر الدین نیشابوری

حسن بن محمد نظامی، از مورخان اواخر قرن ششم و اوائل قرن هفتم هجری قمری بوده که اصلاًدر طریق تصوف قدم بر می داشت و در نیشابور ساکن بود. ولی بعداً نخست به غزنه و سپس به دهلی رفت و سر انجام در سایه نگاه داشت سلاطین غوری و قطب الدین آیبک و مخصوصاً در کنف حمایت و لطف شرف الملک وزیر قرار گرفت و کتاب خود تاج المآثر را در تاریخ،  به نام سلطان محمد و قطب الدین آیبک مذکور تالیف نمود و از حوادث سال ۵۸۷ هجری قمری یعنی فتح اجمیر تا حوادث سال ۶۱۴ هجری قمری را در آن آورد.  صدرالدین از عرب شناسانی است که پارسی نویسی را هنر نمی دانست و از این که نادانی مردم، او را به پارسی گویی واداشته، متاسف بود و کتاب خود را به شیوه ی مترسلان با انشایی مصنوع و همراه با اطناب و ایراد امثال و اشعار وافر عربی و فارسی به نگارش در آورده. از تاج المآثر،  نسخ نسبتاً متعدد در دست است.

عامری، ابوالحسن

شیخ ابوالحسن محمد بن یوسف عامری نیشابوری، فیلسوف ایرانی قرن چهارم هجری قمری وفات به سال ۳۸۱ هجری قمری است. وی به بغداد مسافرت کرد و در مراجعت، پنج سال در ری به خدمت ابن عمید،  به احترام زیست. وی معاصر ابوعلی سینا بود و با او مکاتبات داشت. از تالیفات او شرح کتب ارسطو،  الابصار و المبصر و غیره… است.

عطار نیشابوری، فریدالدین

به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است.  ⇐ کلیک نمایید.

عمیدالملک کندری

کندری ابونصر محمدبن منصور مقتول به سال ۴۵۶ هجری قمری وزیر طغرل بیک، موسس خاندان سلجوقی و الب ارسلان، جانشین او، بوده است. وی مردی دانشمند بود و فرمان داد دیوان ها و دفترهای دولتی و مکاتبات رسمی را به فارسی بنویسند و ترکان را به آموختن فارسی تشویق کرد. عمیدالملک و علی الخصوص خواجه نظام الملک در آغاز کار دولت سلجوقی، وسیله سودمندی شده بودند برای آن که کلیه امور اداری و تشکیلاتی به دست ایرانیان افتد. وی در سال ۴۵۵ هجری قمری به تحریک نظام الملک از وزارت معزول و به دستور الب ارسلان محبوس گردید و در سال بعد کشته شد.

فضل بن شاذان نیشابوری

به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است. ⇐ کلیک نمایید

فوجی نیشابوری

فوجی نیشابوری، ملا مقیم معروف به مقیما و متخلص به فوجی است که از خاندانی شاعر پیشه در نیشابور – تولد به سال ۱۰۳۳ قمری، وفات به سال ۱۰۷۵ قمری نیشابور – برخاست. وی سخنی ساده، روان و استوار برشیوه گویندگان سده نهم و آغاز سده دهم داشت. قصیده و خواه غزل بسیار دیده می شود و حتی باید گفت که در غزل هایش اندیشه های عرفانی و تحقیقی بر معانی غنایی می چربید.

از دیوانش نسخه ای به شماره ی or.302 در کتابخانه ی موزه بریتانیا موجود است که نزدیک به پنج هزار بیت قصیده، قطعه، غزل، رباعی و ساقی نامه ای در بحر متقارب مثمن مقصور و نیز دو مثنوی کوتاه دارد.

قشیری، ابوالقاسم

عبدالکریم قشیری نیشابوری ملقب به زین الاسلام، صوفی، عالم، فقیه و ادیب مشهور خراسان در قرن پنجم هجری قمری تولد به سال ۳۷۶هجری قمری، وفات به سال ۴۶۵هجری قمری در نیشابور بوده است. وی در فقه، کلام، تفسیر، حدیث و ادب تبحر یافت؛ تصوف را با شریعت جمع کرد و در خراسان پیروان زیاد داشت. رساله القشریه را که مکرر چاپ شده و شرح ها و ترجمه ها دارد در تصوف و کتاب التیسیر را در علم تفسیر تالیف نمود. با شیخ ابوسعید ابوالخیر، معاصر بود و در کتاب اسرارالتوحید، داستان هایی راجع به روابط آن ها نوشته شده است.

کاتبی ترشیزی نیشابوری، محمد

فرزند عبدالله، ملقب به شمس الدین، از شعرای پارسی گوی از قریه طرق و راوش پیرامون ترشیز/ کاشمر – دهی میان ترشیز و نیشابور در قرن هشتم هجری قمری ( وفات به سال ۸۳۸ یا ۸۳۹ هجری قمری ) بوده که در آغاز به نیشابور رفت و از مولانا سیمی تعلیم گرفت و خوشنویس شد.

کاتبی به علم شعر نیز وقوف یافت و غزل های مصنوع و مطبوع می گفت. سرانجام به اصفهان رفت و به صحبت خواجه صائن الدین ترکه مشرف شد و به تعلیم عرفان پرداخت و تربیت ها یافت. از آثار او: بهرام و گل اندام ( مثنوی )، حسن و عشق ( مثنوی)، دیوان اشعار شامل غزلیات مقطعات و بعضی رباعیات، مجمع البحرین ( منظومه ذوبحرین و ذوقافیتین )، محب و محبوب، ناظر و منظور ( مثنوی ) را می توان نام برد.

 

کمال الملک

به عنوان مشاهیر برگزیده معرفی شده است. ⇐ کلیک نمایید

متکلم نیشابوری، حسن

تاج الدین، شاعر پارسی گوی ایران در قرن هشتم هجری قمری ( وفات به سال ۷۴۱ قمری ) بوده است. به موجب روایت مجمع الفصحاء وی شاگرد مظفر هروی بوده و ملک معزالدین کرت ( امارت 771-732 قمری ) و ملک غیاث الدین دوم کرت ( امارت 783-771 قمری ) را ستایش کرده است.

مسلم بن حجّاج نیشابوری

ابن حجاج نیشابوری، مکنی به ابن اسحق از مردم خراسان و از محدثین بزرگ و مشهور قرن سوم هجری ( متوفی به سال ۲۶۱ قمری ) است. کتاب « صحیح » وی در علم حدیث بسیار معروف و یکی از معتبرترین کتب حدیث است و از جمله کتب سته در این علم است.

مروزی، رفیع

از احوال او اطلاع دقیقی در دسترس نیست. نام او در لباب الالباب ( ج۱.ص۱۶۱-۱۶۲ ) در شمار شاعران سلجوقیان آمده و ابیاتی که از او نقل می شود، حاکی از کمال ذوق لطف سخن و باریک اندیشی او در غزل است و بعید به نظر نمی آید که او نیز از شاعران نیمه دوم قرن ششم هجری قمری باشد.

محمد محروق

ظهیر الاسلام، سید محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین ع از نوادگان امام چهارم شیعیان و مادر بزرگوارش فاطمه، دختر علی بن جعفر بن اسحاق بن علی بن عبدالله بن جعفر بن ابی طالب می باشد. بعد از واقعه خونبار کربلا و ضعف دولت امویان، نوادگان حضرت سیدالشهداء (ع) و سادات حسینی از هر فرصتی برای ضربه زدن به پیکر حکومت های غاصب بنی امیه و بنی عباس استفاده می کردند. در همین راستا و در سال ۲۰۰ هجری قمری به هنگام خلافت عباسیان، ابوالسرایا در راس یک نهضت شورشی به رهبری محمد بن محمد بن زید بن علی بن الحسین (ع) قرار می گیرد و بعد از جنگ ده ماهه با سپاهیان مامون، سرانجام ابوالسرایا مغلوب و مقتول و به دستور حسن بن سهل در بغداد جسد دو نیمه شده اش را به دار می آویزند و امامزاده محمد را برای اخذ تصمیم نزد خلیفه به مرو می فرستند. در نیشابور به فرمان محرمانه مامون، نصربن سیار، حاکم خلیفه عباسی، ایشان را به شهادت می رساند و پیکر پاکش را به آتش بیداد می سوزاند. لذا به محروق ملقب می شود و در تلاجرد نیشابور کهن، جنوب غربی شهر قدیم در قبرستان حیره در باغ خیام کنونی به خاک سپرده می شود.

معزی نیشابوری، ابوعبدالله

امیرالشعراء، محمد بن عبدالملک برهانی نیشابوری، از قصیده سرایان بزرگ دوره سلجوقی ( تولد به سال ۴۳۸ یا ۴۴۱ قمری، وفات بین سال های ۵۱۸ تا ۵۲۰ قمری ) است. معزی پس از پدرش عبدالملک برهانی به خدمت ملک شاه راه یافت و مدتی در سختی و گمنامی روزگار می گذراند تا مورد لطف و عنایت قرار گرفت و زندگانی اش نیکو شد و تا آخر عمر در خدمت ملک شاه و بعد از آن در خدمت سلطان سنجر به سر می برد. بعدها به امیرالشعراء معروف گردید. وی از شاعران و استادان نام آور و از فصیحان نامدار خراسان است. معزی یکی از چند شاعر بزرگ ایران است که می توان همواره او را در صف مقدم شاعران پارسی گوی قرار داد و به استادی و عظمت مقام ستود. شماره ابیات موجود او به حدود ۱۹۰۰۰ بیت می رسد و طبع منقحی از آن با مقدمه و حواشی و فهارس توسط مرحوم عباس اقبال آشتیانی به سال ۱۳۱۸ هجری شمسی ترتیب یافت که شامل ۱۸۶۲۳ بیت است.

منذر نیشابوری، ابوبکر

محمد بن ابراهیم از ائمه بزرگ حدیث و یکی از فقهای مذهب شافعی در قرن سوم هجری وفات به سال ۲۱۶ قمری بوده که آثاری چون « کتاب المسائل فی الفقه » و « کتاب اثبات القیاس » و . . . از اوست.

میدانی نیشابوری، ابوالفضل

احمد بن محمد بن احمد، ادیب لغوی قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری قمری ( وفات به سال ۵۱۸ قمری ) در نیشابور است. وی از معاصران زمخشری بود و علوم ادبی را از علی بن احمد مفسر فرا گرفت و در لغت و امثال عرب به مقامی رفیع رسید. از آثار اوست « الانموذج فی النحو »، « نزهه الطرف فی علم الصرف » و « هادی الشادی » در علم نحو.

نظیری نیشابوری، محمد حسین

متخلص به نظیری از شاعران دربار سلسله مغولان هند در قرن دهم هجری قمری ( وفات به سال ۱۰۲۱ یا ۱۰۲۳ قمری ) در احمدآباد گجرات بوده که از ایران به هند و به دربار عبدالرحیم خان خاقان رفت و سپس به دربار اکبرشاه راه یافت و علاوه بر او، پسرش جهانگیر را نیز مدح گفت ولی بیشتر عمر خود را در احمدآباد گجرات گذرانید و مخصوصاً چند سال آخر زندگی را در انزوا و گوشه نشینی سرگرم تفکرات عارفانه بود و همان جا در گذشت. دیوان او که شامل قصائد، ترکیبات، ترجیعات، مقطعات و رباعیات است در حدود هزار بیت دارد و در هندوستان به طبع رسیده است. وی در ایجاد ترکیبات و تعبیرات جدید و به کار انداختن خیال باریک مهارت داشته است.

نیشابوری، اَبو رَشید

اَبو رَشیدِ نِیْشابوری، سعید بن محمد (پیش از ۳۴۵- پس از ۴۱۵ ق / ۹۵۶-۱۰۲۴ م )، متکلم ایرانی، از پیروان مکتب معتزلی بصره. نام نیای وی در نسخۀ خطی کتاب المسائل آلوارت، شم‍ ‍5125) «سعید» و در لسان المیزان ( ابن حجر، ۳ / ۴۲ ) «حسن بن حاتم» ضبط شده است. آگاهی دربارۀ زندگی ابورشید بسیار اندک است و بیشتر اطلاعات در این‌باره به شرح العیون ابن کرامۀ جُشَمی (د ۴۹۴ ق ) باز می‌گردد که عیناً توسط ابن مرتضی در المُنْیَة و الأمل بازگو شده است. به داده‌های شرح العیون می‌بـاید شرح حال کوتاهی که در تاریخ الرَّیّ آمده و نیز اشارۀ یاقوت را علاوه کرد.
در منابع یاد شده به تاریخ تولد و درگذشت ابورشید اشارتی نرفته است. آلوارت برپایۀ مندرجات متن المسائل و نیز گزارشی که دربارۀ نسخۀ خطی آن داده، زندگی ابورشید را میان سالهای ۳۲۰-۴۶۰ ق دانسته است و بیرام نیز در شرح حال کوتاهی که از او آورده، از آلوارت پیروی کرده است. مادلونگ سال ولادت او را اندکی پیش از ۳۶۰ ق و سال درگذشت او را پس از ۴۱۵ ق دانستـه است ( دانشنـامه؛ هورتن، «فلسفۀ ابورشید»، «نظریۀ شناخت».
برپایۀ اطلاعاتی که ابن کرامه، از شرح حال ابورشید به دست داده، زندگی او به ۴ دورۀ فرضی تقسیم می‌گردد که تخمین زمانی نخستین این دوره‌ها به مطالعۀ دیگر دوره‌ها بستگی دارد: زندگی آغازین در نیشابور، حضور در حلقۀ درس قاضی عبدالجبار در ری، سفری به گرگان و بازگشت به نیشابور، گذران باقی عمر در ری. ابورشید در دورۀ نخست از زندگی خود در نیشایور به تحصیل دانش روی آورد و به شیوۀ معمول پیشینیان، از محدّثان دیار خود چون ابوعمرو محمد بن احمد بن حمدان حیری (۲۸۳-۳۷۶ ق) استماع حدیث کرد. وی احتمالاً در همان شهر و نزد دست پروردگان مکتب ابوالقاسم بلخی (د ۳۱۹ ق)، با گرایش بغدادیِ مکتب اعتزال آشنا شد و متکلّمی چیره‌دست گردید که در حلقۀ درس او متکلّمان گرد می‌آمدند. او در این دوره از زندگی خویش به تألیف آثاری در تبیین تعالیم بغدادیان نیز دست زد.
در ۳۶۶ ق، در ری تحولاتی به وقوع پیوست که مقدمۀ ورود ابورشید را به مرحلۀ دوم از زندگی فراهم می‌آورد. در آن سال، صاحب بن عباد، سیاستمدار دانشمند، از جانب مؤیدالدوله در ری وزارت یافت و در پی آن عبدالجبار بن احمد معتزلی به ری فرا خوانده شده، به عنوان قاضی‌القضاة آن دیار منصوب گردید. حضور صاحب، حامی معتزله، بر کرسی وزارت و عبدالجبار معتزلی در مسند قاضی القضاتی، ری را به کانونی بدل نمود که علاقه‌مندان مکتب اعتزال را از دیگر سرزمینها به سوی خود می‌کشانید و این شرایط سبب گردید تا ابورشید روانۀ وی شود.
او در ری از ملازمان محفل صاحب بن عباد گردید و در این محافل با رجالی چون ابوالحسین هارونی ملقب به المؤید باللّه آشنا شد، آما آنچه در ری شالودۀ اندیشۀ ابورشید را دستخوش دگرگونی ساخت و او را به مرحله‌ای جدید از حیات فکری خود رهنمون شد، حلقۀ درس قاضی القضاة معتزلی بود. وی در مجلس قاضی با تعالیم مکتب اعتزالی بصره که پیش‌تر دورادور با آن آشنا بود، از نزدیک برخورد نمود و چنان مجذوب شخصیت علمی قاضی القضاة، نمایندۀ شاخص مکتب بصره در آن روزگار، شد که افکار پیشین بغدادی را واگذارده، یکسره بر پیروی بزرگان مکتب بصره گردن نهاد.
پیشینۀ علمی ابورشید در خراسان و شاید افزونی سن او بر دیگر شاگردان، قاضی القضاة را بر آن می‌داشت تا وی را مورد احترامی خاص قرار داده، تنها او را از میان شاگردان با لقب «شیخ» بخواند. پیداست که برای متکلمی چون ابورشید که پیش از ورود به ری با دقایق کلام معتزلیان آشنا بود، آگاهی یافتن بر ظرایف تعلیمات قاضی القضاة، زمانی دراز را طلب نمی‌کرد و همین امر موجب گردید تا ابورشید در میان شاگردان او جایگاهی ویژه یابد. وی حتی در زمان حیات قاضی، خلیفه و قائم مقام وی بود، چنانکه آورده‌اند چون شاگردان قاضی از او خواستند کتابی در آراءِ کلامی خود بپردازد تا به‌سان متن درسی خوانده شود و مورد شرح و تعلیق نکته بینان قرار گیرد، قاضی تألیف متن مزبور را به ابورشید واگذار کرد. در این متن که دیوان الاصول نام گرفت و به مناسبت محل تألیف آن به «نسخۀ رازیّه» شهرت یافت، ابورشید در آغاز به مباحث جوهر و عرض و سپس به مسائل توحید و عدل پرداخت. چندی پس از تألیف متن مزبور، ابورشید راهی خراسان شد تا تعالیم استاد را در آن دیار نیر نشر دهد و در مسیر خود در گرگان درنگی کرد و در این فرصت به خواهش یاران گرگانی خود، نسخه‌ای جدید از دیوان الاصول را فراهم کرد و در آن، مباحث توحید و عدل را بر جواهر و اعراض مقدم آورد. این نسخه به «جرجانیّه» معروف گردید.
اگرچه مقدسی در احسن التقاسیم، از حضور معتزله در نیمۀ دوم سدۀ ۴ ق در نیشابور خبر می‌دهد، ولی گویا جوّ آن روز نیشابور چندان با یک مبلّغ معتزلی مساعد نبود. محمود غزنوی که از ۳۸۴ ق، از جانب سامانیان حکومت نیشابور را داشت، در ۳۸۹ ق سلسلۀ سامانی را برانداخته، سلسلۀ غزنوی را جایگزین آن گرداند و محیط ضداعتزال در حکومت محمود، ابورشید را واداشت تا دیگر بار موطن خود را ترک گفته، راه ری در پیش گرفت.
در حکومت بویه‌ای ری، به رغم دوره‌ای کوتاه ( ۳۸۵-۳۸۷ ق ) که فخرالدوله معتزلیان را در تنگنا قرار داد، پس از وفات وی، در حدود ۴ دهه، حکومت ری زیر نفوذ بانوی آل بویه، سیده خاتون ( ۳۸۷- ۴۱۹ ق ) فضایی نسبتاً مساعد را برای فعالیت پیروان مکتب اعتزال فراهم ساخت. از این‌رو ابورشید برای همیشه در ری مسکن گزید و پس از درگذشت قاضی عبدالجبار ( ۴۱۵ ق )، ریاست معتزله بدو رسید و چندی بعد در همان شهر وفات یافت.
وی در فواصلی که از قاضی القضاة به دور بود، بعد مسافت را با مکاتبه جبران می‌کرد و از او بهره می‌گرفت و به گفتۀ ابن کرامه، پرسش و پاسخهای بسیار بین آن دو مبادله می‌شده است. نام ابورشید به عنوان حلقۀ اتصال میان قاضی عبدالجبار و ابومحمد ابن مَتَّوْیه در سلسلۀ استناد تعالیم معتزلیان بصری به پیامبر اسلام (ص) ثبت گردیده و این نشان از جایگاه ابورشید در انتقال فرهنگ پیشینیان به آیندگان در دیدۀ معتزلیان متأخر دارد. اگر دست روزگار ابورشید را در شمار شاگردان قاضی (طبقۀ ۱۲ از معتزله) رقم زد، اما در واقع وی به نسل خود عبدالجبار تعلق داشت و نباید از اینکه برخی رجال طبقۀ شاگردان قاضی از او نیز بهرۀ علمی گرفته‌اند، تعجب کرد. از آن جمله می‌توان ابوسعد سَمّان، متکلم و محدّث رازی (د ح ۴۴۵ ق)، ابومحمد ابن متویه متکلم نامدار و ابوطالب بن ابی شجاع آملی را برشمرد.
اگرچه نام متکلمان متأخر معتزلی در کتابهای کلامی دیگر مذاهب کمتر به چشم می‌خورد، ولی می‌توان نمونه‌هایی را یافت که آراء ابورشید در کتابهای کلامی غیرمعتزلیان مورد توجه قرار گرفته است.

آثـار

ابن کرامۀ جُشَمی یادآور شده که ابورشید را آثار و تألیفات بسیار بوده است، ولی از آن میان تنها از دیوان الاصول نام برده است. آنچه از آثار او می‌شناسیم، اینهاست:

الف ـ چاپی

۱. المسائل فی الخلاف بین البصریین و البغدادیین، که مؤلف در آن به تأیید مواضع بصریان و ردّ مواضع بغدادیان در مباحث گوناگون کلامی پرداخته، به‌ویژه بر دفاع از آراء ابوهاشم جُبّانی و نقض نظریات ابوالقاسم بلخی در کتاب عیون المسائل تکیه داشته است. ابورشید در این اثر به نقل آراء و ادلّۀ سلف بسنده نکرده و به عنوان متکلمی توانا در سراسر کتاب به ارائۀ استدلالات و نظریات خود نیز پرداخته است. یادگیری تعالیم بغدادیان از متکلمان بغدادی خراسان و اخذ تعالیم بصریان از عالمی بصری چون قاضی عبدالجبار، او را قادر ساخته تا به گونه‌ای موشکافانه اختلافات این دو مکتب را تبیین نماید. هرچند آثاری چون اوائل المقالات شیخ مفید، متکلم امامی بغداد، پیش‌تر در کلام تطبیقی تألیف شده بود، ولی در زمینۀ کلام معتزلی، به گونه‌ای اختصاصی، کتاب ابورشید از جایگاهی ویژه برخوردار اسیت.
این کتاب تنها سندی است که اختلافات داخلی مکتب معتزله را دربارۀ مهم‌ترین آراء فلسفی به صورتی منظم و تاریخی و با نظر به سابقۀ ۳۰۰ سالۀ مکتب معتزله، به دست ما رسانده است. با فاصلۀ کمی از عصر ابورشید، تعالیم معتزله به علت نفوذ و گسترش فلسفۀ یونان از یک طرف و رواج مکتب اشاعره از طرف دیگر به فراموشی سپرده شد و از این‌روست که کتاب ابورشید اهمیت خاصی می‌یابد. انتشار ترجمه و نیز بخشی از متن عربی این کتاب در اوایل سدۀ ۲۰ م صورت پذیرفت، ولی نخستین چاپ کامل متن عربی آن در ۱۹۷۹ م به کوشش معن زیاده و رضوان سید در بیروت انجام گرفت. در این چاپها تنها نسخۀ خطی برلین مبنای کار بوده و از نسخۀ موجود در خزانۀ صنعـا بهـره‌ای گرفته نشده است.
۲. فی التوحید، متنی است در مباحث الهیّات از کلام که براساس نسخه‌ای منحصر به فرد از خزانۀ متوکلیۀ صنعا و بی‌آغاز و انجام، در ۱۹۶۹ م به کوشش محمد عبدالهادی ابوریده، در قاهره به چاپ رسیده است. گرچه در نسخۀ مذکور نشانۀ قاطعی وجود ندارد که نسبت تألیف آن را به ابورشید ثابت کند، ولی در اثنای آن در کنار نقل عباراتی از ابومحمد ابن‌متویه، در موارد بسیار عباراتی از ابورشید نقل شده و گاه عبارت به گونه‌ای است که به صراحت نوعی ارتباط بین ابورشید و تألیف این کتاب را نشان می‌دهد. وجود شواهد گوناگون که ابوریده در مقدمۀ تفصیلی کتاب بدانها پرداخته، وی را متقاعد ساخته که تألیف کتاب از ابورشید نیشابوری است. ابوریده گمان دارد که این متن درواقع بخشی از دیوان الاصول ابورشید است که ابن کرامه از آن یاد کرده است. مادلونگ احتمالِ قوی داده که متن چاپ شده توسّط ابوریده و نسخۀ خطی موزۀ بریتانیا که با شمارۀ ۸۶۱۳ ثبت شده، دو بخش از کتاب زیادات الشرح ابورشید نیشابوری بوده باشند که در شرح شرح عبدالجبار بر کتاب الاصول ابن خلاد بصری نوشته شده و ابورشید خود در المسـائل از آن بـرده اسـت.

ب ـ خطی

 اعجاز القرآن، زرکلی (۳ / ۱۰۱) به وجود نسخه‌ای ناقص از این کتاب در طائف اشاره کرده است.

ج ـ آثار یافت نشده

۱. التذکرة، در علم کلام که ابورشید خود در المسائل از آن یاد کرده است؛ ۲. التنبیه، که ابن‌مرتضی در المُنیة و الامل از آن نام برده و قطعه‌ای دربارۀ آراء «نجار» از آن نقل کرده است؛ ۳. کتاب الجزء، در تحقیقات مربوط به ذرّه؛ ۴. کتاب الشهوة؛ ۵. مسائل الخلاف بیننا و بین المشبهة و المجبرة و الخوارج و المرجئة، در کلام تطبیقی که خود در المسائل بدان ارجاع کرده است؛ ۶. النقض علی اصحاب الطبائع، که در دفاع از وجود خلأ بدان احاله کرده است. همچنین سیدمرتضی (د ۴۳۶ ق) در مسألۀ تقسیم اعراض، بر یکی از آثار ابورشید نقد و تکمله‌ای نوشته است که ابن شهر آشوب در معالم العلماء از آن یاد کرده و متن آن در مجموعۀ چهارم از رسائل الشریف المرتضی به چاپ رسیده است.

ابو رشید در تحقیقات یکصدسالۀ خاورشناسان

می‌توان گفت که آشنایی مغرب زمین یا ابورشید از ۱۸۹۲ م آغاز می‌شود که در آن سال آلوارت جلد چهارم از فهرست نسخه‌های خطی عربی کتابخانۀ سلطنتی برلین را منتشر ساخت. وی در ذیل شمارۀ ۵۱۲۵ از فهرست خود، نسخه‌ای از کتاب المسائل فی الخلاف ابورشید را معرفی کرد که تا مدتها نسخۀ منحصر به فرد تلقی می‌شد. چند سال بعد در ۱۹۰۰ م مارتین شراینر نسخۀ مزبور را به عنوان مهم‌ترین مأخذ در تحقیق دربارۀ اختلافات معتزلیان بصره و بغداد قلمداد کرد. یرام رسالۀ دکترای خود، مشتمل بر تحقیق و تصحیح بخشی از کتاب المسائل در مباحث جوهر و ترجمۀ آن به آلمانی را در برلین انتشار داد. بدین‌ترتیب مأخذی در اختیار پژوهندگان تاریخ کلام و فلسفۀ اسلامی، به خصوص دربارۀ طبیعیات قرار گرفت که خلأ آن در تحقیقات پیشین به خوبی احساس می‌شد، مثلاً لاسویتس در اثر خود با عنوان «تاریخ اتم‌شناسی از قرون وسطی تا نیوتن» دربارۀ عقاید متفکران اسلامی در مورد جوهر، تنها از نقلیات برخی کتب کلامی یهودی از مسلمانان بهره جسته است.
پس از گذشت ۸ سال از انتشار رسالۀ بیرام، تحقیق ماکس هورتن با عنوان «فلسفۀ ابورشید» در بن انتشار یافت. هورتن در بخش نخست این اثر به دسته‌بندی و شرح نظریات ابورشید در زمینه‌های ماوراءالطبیعه، علم النفس و جهان مادی پرداخته و در بخش دوم گزارشی از محتوای کتاب المسائل فی الخلاف را به زبان آلمانی به دست داده است. هورتن در ۱۹۱۱ م نیز مقاله‌ای کوتاه با عنوان «نظریۀ شناخت ابورشید» منتشر ساخت.

آنچه به عربی و آلمانی توسط بیرام و هورتن به جهان تحقیق عرضه شده بود، موجب گردید تا کتاب المسائل ابورشید به‌سان مأخذِ پایه در تحقیقات بعدی مورد استفاده قرار گیرد، اما هنوز جای نوشتارهای تحقیقی در مورد شخص ابورشید خالی بود. در ۱۹۷۷ م مادلونگ در مقالۀ «ابورشید نیسابوری» در دانشنامۀ ایران و اسلام به زندگی او نیز توجه و مطالبی دربارۀ سیر زندگی ابورشید بیان کرد. مقالۀ فرانک در «ذیل دائرة المعارف اسلامی» که در ۱۹۸۰ م منتشر شد، بیشتر جنبۀ کتاب شناختی داشت و کمتر به زندگی‌نامۀ ابورشید پرداخته بود. سرانجام در ۱۹۸۵ م مادلونگ با افزودن نکاتی تازه یافته، مقالۀ پیشین خود را تکمیل کرد و در ایرانیکا به چاپ رسانید.

نیشابوری، ابوعلی

حسن بن مظفر از علمای عامه و از مشایخ قرن پنجم هجری قمری ( وفات به سال ۴۴۲ یا ۴۴۳ قمری ) بوده که تالیفاتی چون « تهذیب اصلاح المنطق ابن السکیت »، « تهذیب دیوان الادب »،  « دیوان شعر » و « ذیل یتیمه الیتیمه عبدالملک ثعالبی » از اوست.

نیشابوری، اَبوالحَجّاجِ

اَبوالحَجّاجِ نِيْشابوری، يوسف بن احمد، رياضي‌دان ايراني. بروكلمان نام پدر وی را يك‌جا سليمان و جای ديگر احمد آورده است كه دومی درست‌تر مي‌نمايد. از زندگی وی هيچ آگاهی در دست نيست. ورهووه احتمال داده كه وی در سدۀ ۴ ق / ۱۰ م مي‌زيسته است.

از ابوالحجاج نيشابوری فقط يك اثر به زبان عربی به نام بلوغ الطِلاب الی الحقائق فی علم الحساب باقی مانده كه سزگين در نام كتاب به جای طلاب (= مطالبه و بازجست)، طُلّاب آورده است. نسخۀ موجود اين كتاب در ۸۴۳ ق / ۱۴۳۹ م كتابت شده و مشتمل بر ۳ مقاله در علم حساب است:
الف ـ «فی ما يحتاج اليه المتعلمون من الحساب الهتدی من الضرب و القسمة و الجذر و غير ذلك». در اين مقاله نحوۀ محاسبات مختلف از قبيل ضرب، تقسيم و جذر مورد بحث قرار گرفته است.
ب ـ «فی ضرب الاعداد و قسمتها و ما يحتاج اليه اصحاب التخوت و موازين الاعمال المتقدمة فی المقالة الاولي». اين مقاله دربارۀ استفاده از «تخت و تراب» در محاسبات و نيز آزمون درستی محاسبات انجام شده، تهيه شده است.
ج ـ «فی غرائب [الحساب] الهندی طرائفه و مُلَح اعماله». اين مقاله دربارة شگفتيهای اعداد و بازی با آنها تنظيم شده است. اين نسخه در كتابخانۀ دانشگاه ليدن به شمارۀ ۷۸۰ نگاهداری مي‌شود.

نیشابوری، ابوالقاسم

حسن بن محمد بن حبیب، از علمای اوائل قرن پنجم هجری قمری ( وفات به سال ۴۰۶ قمری ) است. وی ادیبی نحوی. واعظ قاری، مورخ مفسر، در غزوات و قصص و سیر با خبر بوده، در علوم قرائت و معانی قرائات مختلفه امام عصر خود و در آن علم شریف و علوم ادیبه مصنفاتی دارد. برای عوام، موعظه و برای اهل علم، تدریس می کرد. علم بسیاری در نیشابور به جهت او انتشار یافته؛ از جمله تالیفات او « تفسیر قرآن مجید معروف به تفسیر نیشابوری قدیم » و آن غیر از تفسیر نیشابوری نظام اعرج است. « عقلاء المجانین » وی نیز در ۱۳۴۳ هجری قمری در مصر چاپ شد و از اشعار حسن بن محمد است.

نیشابوری، اَحْمَدِ حَرْب

ابوعبدالله ( د ۲۳۴ ق / ۸۴۸ م )، زاهد، محدث و فقیه نیشابوری است که از او با عنوان پیر خراسان یاد شده است. برخی او را از مردم مرو دانسته‌اند، اما چون ساکن نیشابور بوده، به نیشابوری شهرت یافته است.
احمد بن حرب از دوران کودکی به عبادت و زهد روی آورد، چنانکه به گفتۀ برادرش، زکریا، زمانی که پای به مکتب نهاد. روزه می‌گرفت  و چون به سن کمال رسید، همراه برادر دیگرش حسین رهسپار مکه شد. در این سفر مدتی در کوفه، بصره و بغداد برای تحصیل، اقامت کرد و به سماع حدیث و سپس به روایت آن پرداخت.
احمد از سفیان بن عیینه، ابواسامه حماد بن اسامه، عبدالوهاب بن عطا و جمعی دیگر حدیث نقل کرده است و گروهی نیز چون ابو ازهر احمد بن ازهر، سهل بن عمار، ابوسعید محمد بن شاذان، جعفر بن محمد بن سوار، از او حدیث روایت کرده‌اند، ولی محمد بن علی مروزی، برخی روایات احمد حرب را بی‌اساس دانسته است.
عطار او را از مریدان یحیی بن یحیی تمیمی خوانده است و زکریا بن دَلَّوَیه و محمد بن کرام مؤسس فرقۀ کرامیه ازجمله شاگردان و مریدان او بوده‌اند و به همین سبب برخی کرامیه را پیرو افکار احمد حرب دانسته‌اند، اما ذهبی او را «سلیم الاعتقاد» خوانده است. برخی نیز او را از مرجئه شمرده‌اند که ظاهراً بی‌اساس است. یحیی بن معاذ رازی ( د ۲۵۸ ق ) او را بسیار بزرگ می‌داشته، تا آنجا که وصیت کرده است که بعد از مرگش پایین پای احمد حرب دفن شود. یحیی بن یحیی تمیمی نیز او را از ابدال دانسته است.
احمد بن حرب، عالم و زاهدی است که تعالیم او بیشتر بر «خوف» ــ ترس از عذاب اخروی ــ استوار است. اساس روش و تفکر او حفظ اصول و مبانی شریعت است، به عبادت و کسب حلال اهمیت بسیار می‌داده، چنانکه از کوچک‌ترین موارد شبهه نیز پرهیز می‌کرده، و به همین سبب ارتزاق او فقط از راه کسب و کار بوده است. احمد آن‌چنان به ادای تکالیف و عبادت خدا می‌پرداخت که مجال چندانی برای دیگر کارها نمی‌یافت. وی نسبت به صاحبان مقام اعتنایی نداشت و زمانی که عبدالله بن طاهر خزاعی از طرف مأمون امیر خراسان شد، احمد به پیشباز او نرفت و چنانکه گفته‌اند عبدالله خود به زیارت شیخ شتافت.
برخی داستانها که از او نقل شده، از تساهل او نسبت به پیروان ادیان دیگر حکایت می‌کند و بهتر است که جایگاهی بین زهّاد و عرفا برای او قائل شویم.
احمد حرب در ۵۸ سالگی درگذشت و در قبرستان باب معمر نیشابور به خاک سپرده شد. از احمد حرب، تنها سخنانی باقی مانده است. افزون بر این سخنان، ذهبی. کتابهایی به او نسبت داده است که عبارتند از: الاربعین، التکسب، الحکمة، الدعاء، الزهد، عیال الله و مناسک.

نیشابوری، اسحاق

فرزند ابراهیم بن منصور بن خلف معروف به خلف نیشابوری از دانشمندان قرن پنجم هجری قمری است. وی مولف کتاب « قصص الانبیاء » بوده که کتابی است در داستان های پیامبران و مطالب آن از روایت کلبی از ابن عباس در ذکر قصص قرآن ماخوذ است.

  نیشابوری، جعفر

فرزند محمد بن مظفر بن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع)، مکنی به ابو ابراهیم از اکابر فضلای نیشابور در قرن پنجم هجری قمری ( وفات به سال ۴۴۸ قمری ) در نیشابور بوده که در سال ۴۴۰ قمری به بغداد رفت و در آن جا به نقل حدیث از حاکم نیشابوری و ابوعبدالرحمن سلمی و دیگر مشایخ وقت پرداخت و خطیب بغدادی هم از وی روایت می نماید. در « تنقیح المقال » شیخ منتخب الدین نقل کرده که ابو ابراهیم جعفر بن محمد بن مظفر واعظ حسینی ثقه است و بس، که ظاهراً همین جعفر نیشابوری است.

  نیشابوری، استغنـایـی

استغنـایـیِ نیشـابـوری، ابوالمظفر نصر بن محمد، از شاعران پارسی‌گوی سدۀ ۴ق/ ۱۰م در دورۀ سامانیان و آل بویه. از احوال او آگاهی چندانی دردست نیست. وی را اهل نیشابور دانسته‌اند. عوفی، استغنایی را در شمار دانشمندان و مشاهیر این شهر دانسته است که به حسن کمال شهرت داشته، و در میان شاعران هم‌عصر خود به سخنوری نامور بوده است.
رازی، نام او را ابوالمظفر نصیر ضبط کرده است، هرچند نفیسی این ضبط را خطا می‌داند. منوچهری درضمن ابیاتی که در ستایش عنصری سروده، به هفت شاعر نیشابوری اشاره کرده است. به گمان دبیرسیاقی، استغنایی نیشابوری یکی از آنها بوده است.
استغنایی مانند بیشتر شاعران این دوره دارای سروده‌هایی اندک است. از او دو بیت شعر بیشتر نمانده است. همین دو بیت نشان می‌دهد که وی مانند دیگر سرایندگان این دوره، به عنصر رنگ و استفاده از آن برای تصاویر بدیع توجه داشته است.

نیشابوری، اشهری

اَشْهَری نِیشابوری، جمال‌الدین شاهفور بن محمد (د ۶۰۰ ق / ۱۲۰۴ م)، شاعر دربار خوارزمشاهیان و اتابكان آذربایجان بود.
به گفتۀ دولتشاه سمرقندی نسب اشهری به حكیم عمر خیام می‌رسد. او چندی نزد ظهیرالدین فاریابی به كسب دانش پرداخت. برخی وی را همنشین و یا دست پروردۀ نورالدین منشی، وزیر جلال‌الدین خوارزمشاه به شمار آورده‌اند، اما به نظر می‌رسد كه این سخن پایه و اساسی نداشته باشد، زیرا استناد آن بر یك رباعی است كه از اشهری دانسته‌اند، ولی در واقع متعلق به كمال‌الدین اسمـاعیل بوده اسـت.
اشهری در آغاز به دستگاه خوارزمشاهیان راه یافت و منشی و مستوفی علاءالدین محمد بن تكش شد، ولی به گمان صفا، دیری نپایید كه خراسان را به سبب كسادی بازار شعر و ادب رها ساخت و مانند ظهیرالدین فاریابی و اثیرالدین اخسیكتی، روی به آذربایجان نهاد و به خدمت قزل ارسلان (حك‍ ۵۸۲-۵۸۷ ق / ۱۱۸۶-۱۱۹۱ م ) پیوست. با توجه به تاریخ درگذشت قزل ارسلان ( ۵۸۷ ق ) و این نكته كه شاعر ابتدا در دربار خوارزمشاهیان بوده، و سپس به آذربایجان رفته است، ظاهراً قول تذكره‌نویسان دربارۀ خدمت وی نزد علاءالدین محمد بن تكش را نمی‌توان تأیید كرد؛ زیرا هنگامی كه او به حكومت رسید ( ۵۹۶ ق )، سالها از مرگ قزل ارسلان گذشته بود. از این روی و با توجه به اینكه تكش نیز چون محمد، لقب علاءالدین داشته، به نظر می‌رسد كه اشهری نه در خدمت علاءالدین محمد، كه در دربار پدر وی علاءالدین تكش به سر برده است.
اشهری سالهای پایانی زندگی را در آذربایجان گذراند و با شاعرانی چون مجیر بیلقانی، اثیرالدین اخسیكتی و ظهیرالدین فاریابی، همنشین بود و سرانجام در ۶۰۰ ق در تبریز درگذشت. او را در مقبرةالشعرای ( گورستان سرخاب ) تبریز، در كنار خاقانی و ظهیرالدین فاریابی به خاك سپردند.

آثـار

اشهری در علم حساب، سیاق، تاریخ و انشا، مهارت داشته است و به گفتۀ تذكره‌نویسان، چند رساله در القاب و انشا، و نیز رساله‌ای در علم استیفا نوشته بوده كه با عنوان رسالۀ شاهفوری مشهور است. از هیچ یك از آنها تاكنون خبری نرسیده است. از سروده‌های وی نیز، جز ابیاتی اندك و چند رباعی، غزل و قصیده، چیزی برجای نمانده است.

نیشابوری، فاطمه

فاطمه نیشابوری از زنان صوفی و عارف ایرانی قرن سوم هجری اهل خراسان نیشابور بود. او معاصر با ذوالنون مصری و یزید بسطامی بوده‌است. از زندگی او اطلاعات زیادی در دست نیست.

ابویزید بسطامی او را ستایش کرده و ذوالنون مصری او را «استاذ» خود و از «اولیاالله» خوانده. عبدالرحمن جامی از قول بایزید بسطامی دربارهٔ او چنین می‌نویسد:« در عمر خود یک مرد و یک زن دیدم، آن زن فاطمهٔ نیشابوریه بود. از هیچ مقام وی را خبر نکردم که آن چیز وی را عیان نبود. »

او در سال ۳۲۳ هجری درگذشت.

نیشابوری، محمود ( خواجه بیان الحق )

ابوالقاسم محمود بن أبی الحسن بن حسین نیشابوری غزنوی، مشهور به خواجه بیان الحق (521ق)، چنان که از نوشتۀ صفدی دربارۀ وی برمی آيد، مفسّر، فقیه، لغوی، شاعر و خطیبی برجسته و نیز از قاضیان غزنین/غزنه بوده است. او احتمالاً همان « محمود نیشابوری » است که نام وی در ديباجۀ نصرالله منشی بر ترجمۀ فارسی کلیله و دمنه آمده و از کسانی بوده است که هر از چندی در محفل خواجۀ (استاد يا پدر) نصرالله حاضر می شده است (نصرالله منشی، 16 :1379 ) در تاريخ نیشابور به نقل از خطّ خواجه قطب الدين، مدفن او در نیشابور ذکر شده است (حاکم نیشابوری، 226 :137 ).

خلق الانسان، اثری با ساختاری مجلس گونه، در يکصد مجلس به عربی، دربارۀ تفسیر آيۀ 21 سورۀ «الذاريات» است. صفدی ذيل معرّفی معین الدين ابوالعلاء محمّد نیشابوری غزنوی، صاحب تفسیر بصائر [يمینی] و آثار ديگر، و فرزند خواجه بیان الحق، ضمن اشاره به نسبت پدر و فرزندی اين دو، خلق الانسان را يکی از آثار شاخص بیان الحق می شمارد. در مجلس پايانی خلق الانسان، 54 بیت از شاهنامه نقل شده است که به اعتقاد برخی صاحب نظران این کتاب از متون کهن و اولیه نقل اشعار شاهنامه فردوسی به شمار می آید.

واحدی نیشابوری

ابوالحسن علی بن احمد واحدی نیشابوری، از علمای قرن پنجم هجری بوده است. وی شاگرد ابوالفضل عروضی و ابوالحسن ضریر قهندزی بود و نزد خواجه نظام الملک تقرب داشت. کتاب معروف او « اسباب التنزیل » است و دیگر آثارش « کتاب البسیط »، « کتاب الوجیز » که همه در تفسیر قرآن می باشد و نیز دو کتاب « شرح دیوان متتبی » و « شرح اسماء الله الحسنی » از اوست.

منابع و مأخذ

  • وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي. نام آوران فرهنگ ايران. تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1367.
  • پورتال مرکز دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی- https://www.cgie.org.ir.

 

پژوهشگر گرامی خواهشمند است چنانچه مطالب، مقالات یا  تصاویری از مشاهیر ذکر شده در اختیار دارید، به منظور غنی سازی پورتال با ما به اشتراک بگذارید و نظرات ارزنده تان را جهت بهبود خدمات علمی پورتال ارسال نمایید.

نام و نام خانوادگی
این فیلد را پر کنید
ایمیل
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
تلفن همراه
این فیلد را پر کنید
پیشنهادات
این فیلد را پر کنید
نظرات تخصصی
این فیلد را پر کنید

بارگزاری فایل




فهرست