هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

نيشابور، پايتخت اولين حكومت ايراني پس از اسلام

نيشابور با قيام سردار شورشي خراساني يعني طاهر بن حسين مشهور به طاهر ذواليمينين كه در جنگ مأمون با برادرش امين، وي را به پيروزي رسانده بود و به پاداش آن، حكومت شرق ايران را در سال 205 هجري گرفته بود، شهرت زيادي يافت. طاهر با حذف نام خليفه عباسي از خطبه نماز جمعه، تأسيس اولين حكومت يك سلسله ايراني را پس ازحمله اعراب به ايران ( به نام سلسله طاهريان ) اعلام نمود؛ اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سيستان رسيد. طلحه در سال 213 هـ. ق وفات يافت و برادرش عبدالله بن طاهر جانشين وي گرديد. عبدالله با حمايت مأمون در سال 215 قمری شهر نيشابور را به پايتختي برگزيد و در آن جا آباداني فراوان كرد مخصوصاً به رونق كشاورزي و حفر قنوات و اصلاح امر آبياري و احداث ساختمان هاي جديد و ايجاد روستاهاي بسيار در منطقه همت گماشت و نيز شهر و قصر معروفي به نام شادياخ ساخت و اين شهر در زمان او و خاندانش اهميت فوق العاده اي يافت.

نيشابور در دوران زمامداري صفاريان، سامانيان، غزنويان، سلجوقيان و خوارزمشاهيان

با ضعف حكومت طاهريان در نيمه دوم قرن سوم هجري، يعقوب ليث صفاري به سال 251 هـ. ق آخرين امير طاهري ( محمد بن طاهر ) را در نيشابور بركنار كرده، آن جا را تصرف نمود. يعقوب ليث صفاري مدتي در نيشابور حكمروايي كرد و پس از او، برادرش عمرو بن ليث مجدداً درسال 279 هـ. ق نيشابور را پايتخت خود قرار داد و عمارات زيادي بر شهر افزود.

بعد از عمروليث، خراسان به دست سامانيان افتاد. در زمان اين سلسله هم نيشابور كماكان مركز سياسي ـ اداري خراسان به شمار مي رفت.

پس از سامانيان حكومت به دست غزنويان افتاد و در اين دوران نيشابور كه مركز ايالت و در عين حال پايتخت دوم بود، از غزنين تبعيت مي كرد. پس از اين، در حيطه اقتدار سلجوقيان درآمد و در سال 429 هـ. ق طغرل بيك، شهر را گرفت و پايتخت خود قرار داد و اين شهر منزلت قبلي خود را از سرگرفت؛ اما چون طغرل درگذشت، جانشين وي آلب ارسلان دربارش را به اصفهان برد ولي دوره هاي طويلي از ايام حكومت خويش را در نيشابور مي گذرانيد. مقارن همين زمان يعني به سال 437 هـ. ق كه ناصر خسرو علوي از اين ناحيه مي گذشت نيشابور را در اوج شهرت و اعتبار مي ديد. رونق بازرگاني نيشابور به حدي بود كه در سرزمين عربستان تمامي داد و ستدهاي بازرگاني با سكه هاي طلاي نيشابور صورت مي گرفت.

نيشابور در زير لواي حكومت سلاجقه به ويژه در دوران سلطنت ملك شاه سلجوقي ( 465-485 هـ. ق ) به همت خواجه نظام الملك طوسي وزير فرهنگ پرور و روشن فكر اين سلطان از لحاظ تمدن و مركزيت علمي، به حق، شهره آفاق گشت و دانشگاه نظاميه را در نيشابور بنياد كرد و در همين ايام تعداد 13 كتابخانه كه مهم ترين آن ها حدود پنج هزار جلد كتاب داشت به وجود آمد و بدين جهت اين شهر، عنوان دارالعلم به خود گرفت و سال هاي متمادي مركز تجمع علما و دانشمندان بود.

فتنه غز در نيشابور

طايفه غز مانند سلاجقه از تركمانان مسلمان ساكن ماوراءالنهر بودند كه پس از تسلط قراختاييان بر اين ديار به حوالي بلخ آمدند. امير قماچ حاكم دست نشانده ي سلطان سنجر سلجوقي از آنان خواست كه آن جا را ترك كنند. ولي آنان ابا نمودند و از قماچ خواستند كه با دادن باج و خراج در مراتع بلخ بمانند و چون اين امر ميسر نگرديد با قماچ به جنگ پرداختند و بلخ را نيز غارت نمودند و سپس با سلطان سنجر از در عذرخواهي درآمدند و حاضر شدند كه اگر سلطان ايشان را در چراگاه هاي مورد نظرشان آزاد بگذارد هر سال پول و حشم فراوان به خدمت او بفرستند. سنجر زير بار نرفت و با حدود يكصد هزار مرد جنگي عازم دفع آن ها شد.

سنجر ابتدا در محرم سال 548 شكست خورد و بار ديگر در جمادي الاول همين سال در نزديك مرو، لشكر سلطان سنجر مورد حمله قرار گرفت و امير قماچ در اين جنگ به قتل رسيد و سنجر و همسرش را به اسيري گرفتند و سپس مرو و بلخ و طوس و نيشابور را قتل عام كردند و بسياري از علما و زهاد و متقيان نيشابور را به شهادت رسانيدند و اين شهر را نيمه ويران نمودند. از جمله خرابي هاي جبران ناپذيري كه در اين هجوم بر نيشابور وارد آمد، غارت كردن هفت كتابخانه، سوزانيدن پنج كتابخانه بزرگ و معروف شهر، ويران كردن بيست و پنج دارالعلم و مهم تر از همه آن ها مسجد معروف به عقلا ( عقيلي ) بود كه به گفته پاره اي از مورخان، پنج هزار جلدكتاب داشت.

امراي سنجر در مدت سه سال اسارت او، وليعهدش را به نام سليمان شاه در نيشابور به سلطنت نشاندند و چون او مردي سست عنصر بود، از ترس غزها در ماه صفر سال 549 هـ. ق به عراق رفت و باز امراي سنجر، ركن الدين خاقان محمود، خواهرزاده سلطان را از ماوراءالنهر به خراسان دعوت نمودند و در نيشابور خطبه سلطنت به نام او خواندند. در همين ايام بود كه يكي از غلامان قديم سلطان به نام (( مؤيد آي اَبَه )) (مؤيد آيبه)، نيشابور و طوس و نساء و ابيورد و بيهق و دامغان را تحت امر خود در آورد و در نيشابور مستقر شد و غزان را از اين نواحي بيرون كرد و سرانجام پذيرفت كه با دادن خراجي ساليانه به خاقان محمود ( جانشين سنجر سلجوقي )، اين نواحي مستقل باشد.

در اين بين ( اوايل سال 551 هـ. ق ) سنجر به تدبير يكي از امرا از چنگ غزها رهايي يافت، اما چيزي نگذشت كه در 14 ربيع الاول سال 552 هجري در مرو شاهجان درگذشت و در همان جا مدفون گرديد.

ملك (خاقان) محمود بار ديگر با همراهي غزها راهي نيشابور شد و ملك مؤيد را در قلعه مركزي به محاصره گرفتند. البته چون ركن الدين محمود از غزها اطمينان كامل نداشت، در ميان جنگ از چنگ غزها گريخت و به ملك مؤيد آيبه پيوست. غزان در اين زمان نيز (سال 556 هـ. ق) نيشابور را غارت كردند. مؤيد آيبه پس از پيوستن سلطان محمود به او تا رمضان 557 هجري وي را مهلت داد. سپس چشم او را ميل كشيد و آنگاه خطبه به نام خود و بعد به نام المستنجد بالله خواند. درسال 558 هجري اميرمؤيد به اطاعت سلطان ارسلان سلجوقي درآمد و سرانجام در لشكركشي به ماوراءالنهر و خوارزم در كنار رود جيحون از تكش خوارزمشاه شكست خورد و كشته شد.

پس از اين واقعه سلطان شاه، برادر تكش، راهي نيشابور شد و به درگيري با طغان شاه، پسر مؤيد پرداخت. شهرهاي خراسان ( و نيشابور ) تا سال 581 هجري كه طغان شاه درگذشت، دست به دست مي شد تـا اين كه در سال 583 هجري تكش براي اولين بار از خوارزم به خراسان آمد و نيشابور را فتح كرد. پس از در گذشت تكش خوارزمشاه در سال 596 هـ. ق، پسرش قطب الدين محمد كه والي نيشابـور بود جانشين پـدر و سلطان بزرگ مشرق زمين شد.

به طور كلي اگر چه نيشابور در طي قرن هاي سوم تا هفتم هجري داراي موقعيت بسيار ممتاز حكومتي، تجاري و بازرگاني بوده، ليكن دراين دوران به دليل بروز جنگ هاي پياپي نظير رقابت حاكمان محلي، تخريب و تصرف آن توسط پادشاهان و اميران سلسله هاي مختلف، تهاجم اقوام غز، زلزله هاي سال هاي 242 و 540 و 605 هجري قمري، آتش سوزي سال 538 (يا 548) هـ. ق و نيز جنگ هاي داخلي كه بين محلات مختلف شهر به علت اختلافات مذهبي و مسلكي ( عمدتاً بين پيروان مذاهب شيعه، كرامي، علوي، حنفي و شافعي ) پيش مي آمده، بارها ويران و يا آسيب هاي فراوان ديده و دوباره به همت حاكمان و ساكنين سخت كوش اين شهر، به عنوان يكي ازمراكز مهم سياسي، علمي وفرهنگي خراسان بزرگ خودنمايي كرده است.

منابع:

  • طاهری، علی، درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور، انتشارات ابرشهر، بهار 1384.
فهرست