هفت شهر عشق را عطار گشت

ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

نیشابور از صدر اسلام تا حمله مغول

ايالت خراسان در دوره اعراب يعني در قرون وسطي به چهار قسمت، يعني چهار ربع تقسيم مي گرديد و هر ربعي به مركزيت يكي از چهار شهر نيشابور، مرو، هرات و بلخ خوانده مي شد. در زمان هاي مختلف يكي از اين شهرها مركزيت تمام خراسان بزرگ را  به عهده داشته و چنان كه گفته خواهد شد نيشابور نيز از زمان حكمروايي طاهريان به عنوان پايتخت انتخاب گرديد.

بنا به نوشته مورخان و جغرافي دانان عرب زبان؛ نظير ابن رُسته، مقدسي، اصطخري، ابن حوقل، ابن خردادبه و ياقوت حموي، وسعت شهر نيشابور در اين دوره زماني، يك فرسنگ در يك فرسنگ بوده، حدود شهري آن، از قاهره قديم (فسطاط) بزرگ تر، از بصره جامع تر، از قيروان عالي تر و جمعيتش از بغداد بيشتر بوده است. درآن شهر، 44 محله، 50 خيابان اصلي، مسجدي ممتاز و كتابخانه اي با شهرت جهاني وجود داشته و به گفته مقدسي از چهل و دو محله شهر نيشابور، برخي محلات آن هر يك به وسعت نصف شيراز آن زمان بوده است. در شهـر نيشابـور آن دوران همچنين بازارها، دكاكيـن، ميـدان ها و كاروان سراهاي بسياري وجود داشته كه از لحاظ اقتصادي، انبارگاه مال التجاره فارس و كرمان و هند؛ يعني ولايات جنوبي و نيز ري، جرجان و خوارزم، بوده است.

امام حاكم نيشابـوري، شهر نيشابور را در قرن چهارم هجري نيز چنين توصيف كرده كه: « شهر داراي چهل و هفت محله بود. جولاهگان، محله اي متوسط بوده كه سيصد كوچه داشت و محله نصرآباد از بهترين محله هاي شهر و جاي عالمان و بازرگانان بود. علاوه بر اين، چهار ميدان بزرگ در اين شهر وجود داشت ». ابن فقيه همداني نيز در كتاب البلدان خود در مورد نيشابور آن دوران گفته است: « زيباترين جاها از نظر استخراج معادن، نيشابور است ، … جامه هاي ملحم و طاهري تاخته و پرداخته، در اين شهر پديد مي آيد … شهر نيشابور داراي كهن دژي مي باشد. شهرستان نيشابور علاوه بر مناطق: زام، باخرز، جوين، بيهق داراي دوازده روستاست كه در هر روستايي صد و شصت دهكده است».

ورود اسلام به نيشابور

بنا به روايتي در سال 17 يا 23 هجري عمربن خطاب، خليفه دوم مسلمانان، احنف بن قيس را براي فتح خراسان فرستاد و پس از آن در سال 30 (يا 31) هجري عثمان بن عفان، خليفه سوم، عبدالله بن عامر بن كريز را به خراسان گسيل داشت و چنان كه حاكم نيشابوري مي نويسد ) در زمان خلافت عثمان، كنارنگ مجوس كه والي خراسان بود به عبدالله عامر نامه نوشت و او را از مرگ يزدگرد پادشاه ساساني آگاه ساخت و به خراسان دعوت نمود. عبدالله عامر به سرعت رهسپار خراسان شد و با لشكر خود عازم نيشابور گشت، اما روايت ديگر چنين است: موقعي كه ابن عامر به نيشابور رسيد، مردم نيشابور به رياست برزان جاه كه والي آن حدود بود در مقابل اعراب به جنگ برخاستند و يك ماه تمام مقاومت كردند و چون فصل زمستان بود و سرما شدت يافت، ناچار، سپاه عبدالله بن عامر از اطراف نيشابور برخاستند و به طرف ازغند كه هواي معتدل تري داشت رهسپار شدند ولي پس از چندي سپاهيان عرب به رياست عبدالله بن خازم به سوي نيشابور بازگشتند و در اين نوبت برزان جاه شكست خورد و متواري شد و كنارنگ فرمانرواي نيشابور از در صلح در آمد و قبول كرد كه معادل هفتصد هزار درهم خراج بدهد. سپس عبدالله عامر به شهر نيشابور آمد و در محله شاهنبر سكونت گزيد و در همان محله مسجدي بر روي آتشكده ساخت و سرايي براي خود بنا نهاد. وي پس از نزول در اين شهر، آن را دار الاماره قرار داد و به همه بلاد و اماكن، امرا فرستاد و اموال همه خراسان به نيشابور آورده مي شد. عبدالله عامر پس از فتح نيشابور ( منطقه  ابرشهر ) و نواحي مختلف خراسان، به شكرانه اين پيروزي بزرگ از همين شهر براي انجام عمره سپاس رهسپار مكه شد و قيس بن هيثم را به جاي خود درنيشابور گذاشت. ولي در غيابش، قارن، مرزبان قومس و گرگان به نيشابور لشكر كشيد و آن را تصرف نمود. پس از چندي قارن به دست عبدالله بن خازم شكست خورد و نيشابور به تصرف عبدالله درآمد تا اين كه در سال 33 هجري با آمدن مجدد عبدالله ابن عامر، از قدرت عبدالله بن خازم كاسته شد.

در زمان حكومت عبدالله بن عامر، به همراه وي تعداد زيادي از صحابه، به خراسان و از جمله به شهرهاي مهم آن، مرو و نيشابور آمدند و در آن جا اسكان يافته و اغلب آن ها در اين شهر فوت كردند كه نام و مشخصات شان در كتاب تاريخ نيشابور الحاكم مضبوط است. علاوه بر اين در دوران حكومت معاويه بن ابوسفيان نيز مجدداً عبدالله بن عامر والي خراسان و سيستان شد و ايشان به دليل احتمال عصيان مردم خراسان ( و نيشابور ) برضد حكومت بني اميه، تصميم به اسكان گروه هاي جمعيتي عرب در خراسان گرفتند كه بر اين اساس 50 هزار سپاهي عرب با خانواده هايشان در دو شهر بزرگ مرو و نيشابور ساكن شدند و اين خود، هم سبب اختلافات داخلي زيادي بين آن ها و هم با قبايل منطقه گرديد و از ديگر سو، تنفر و دشمني مردم شهرها و روستاها را فراهم كرد.

از اين دوران تا زمان قيام ابومسلم خراساني به سال 129 هجري، نيشابور يكي از مراكز حكومت حاكمان اموي بود و تعويض و تغييرهاي زيادي در حاكمان خراسان از جمله نيشابور در منابع به چشم مي خورد، كه اين خود، گوياي اوضاع آشفته سياسي و نارضايتي مردم از امويان بوده است.

نيشابور مقارن ظهور عباسيان

از سال 100 هجري داعيان بني عباس در خراسان فعاليت مي نمودند تا اين كه در سال 129 هجري، ابومسلم خراساني ( با تأييد ابراهيم امام عباسي ) نهضتي در خراسان برضد خلافت بني اميه به وجود آورد و با قيام متهورانه خود به نيشابور آمد و حاكم آن شهر گرديد. وي در مدت اقامت خود در نيشابور، مسجد جامع بزرگي ساخت كه به مسجد هزار ستون معروف بوده است و نيز نخستين امير ايراني بود كه در نيشابور پس از اسلام تخت نهاد.

ابو مسلم در سال 137 قمری در بغداد و به تحريك منصور، خليفه عباسي مقتول گرديد و پس ازقتل وي، سنباد نيشابوري به خون خواهي ابومسلم از اين شهر قيام كرد و با جنگ چندساله، مدت ها شرق ايران را از حكومت عباسيان مصون داشت. در سال 170 هجري هارون الرشيد به خلافت حكومت عباسي منصوب شد و در سال 192 هجري، به دليل احتمال بروز قيام هاي مردمي خراسان، كه بار گرايش مذهبي به خاندان علي (ع) داشتند، هارون خود مجبور به عزيمت به خراسان گرديد.

منابع:

  • طاهری، علی، درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور، انتشارات ابرشهر، بهار 1384.

در حال تکمیل محتوا

در حال تکمیل محتوا

در حال تکمیل محتوا

فهرست