شاعران معاصر نیشابور
ايمان كرخى
ایمان کرخی فرزند مرتضى ( شاعر فولكولور – نيشابورى ) و متولد سال 1363 در نیشابور است که علاوه بر سرودن شعر و ترانه، در مجسمه سازی و گويندگى در راديو نیز دارای تجربه می باشد. وی دبير انجمن شعر سپنتا در دانشگاه پيام نور نيشابور از سال 1385 تا 1390 بوده و نويسندگى در ستون طنز هفته نامه ى خيام نامه، ويراستاری این نشريه به مدت دو سال و همچنین دبيری صفحه ى هنرى در هفته نامه ى خاتون شرق به مدت يك سال، و دبيری انجمن شعر جوان نيشابور از سال ١٣٩٣ تاکنون در کارنامه خود دارد. آقای ایمان کرخی برادر استاد عباس کرخی از دیگر شاعران خوش ذوق نیشابوری است که نشان دهنده وجود طبع شاعری و زمینه ی خانوادگی آنها در سرودن اشعار زیبا می باشد.
وی دارای تحصیلات کارشناسی حقوق است و از سال ١٣٧٦ شروع به شعر گفتن کرده اند و تاکنون هفت مقام نخست در مسابقات دانش آموزى شعر خراسان بزرگ و پنج مقام برگزيده ى كشورى از سال ٧٩ تا ٨٤ و… کسب نموده اند. دو كتاب شعر كودك و مجموعه غزل هایی با زبان روزگار معاصر و دغدغه های همیشه شان را در کتاب « فوتوپیا » منتشر کرده اند و در برگزارى كارگاه هاى ادبى در نيشابور، اسفراين و مشهد فعال هستند.
هم خون؟
در آسمان خود از واژه ها ستون دارى
دلى به وسعت درياى نيلگون دارى
تو آسمانى و درياست عكس تو در آب
پر از كلامى و معناى واژه گون دارى
تو كه زبان خودت را نگه نداشته اى
چه انتظارى از ين مردم زبون دارى؟
درون چشم تو آيينه اى ست سرگردان
كه شكل من تو هم آثارى از جنون دارى
ستاره در تو درونى ست مثل ماهى و آب
هزار كولى عاشق در اندرون دارى
اگر چه خسته اى از اهل شهر، بازِ سپيد
براى مردم اين ناحيه شگون دارى
فروردين ٩٦، نيشابور – كارگاه مجسمه ى خيال.
خيالْگردى؟
اگرچه نادرم اما نمانده بى تو شكوهم
غنيمت است بخوان فاتحه به فتح و فتوحم
تو رفته بودى و پيچيد مثل يك رز بى حال
گياه ملتهب ترس دور شاخه ى ى روحم
چنانكه پلك پريد و نگاه وا شد و فهميد
پيمبرى تك و تنها سوار كشتى نوحم
چه خوب معجزه هايم نتيجه دادو پس از آن
كسى شبيه جدايى اضافه شد به گروهم
به لاف لا زدم و هو، وضو گرفتم و رفتم
ولى جواب درستى به من نداد وضوهم
به كوه پايه وزيدم، عصا به دست و شبانى
سياه شد يد بيضا شكست پايه ى كوهم
وجوه مختلفم راه را به چند جهت بست
مگر نجات بيابد خيال گردى روحم
ايمان_كرخى- ٩٦/١/٨
?
گر چه از خزان آرزو پُره رگم
با بهار، خونمو عوض نمى كنم
من زبان سرخم و به هيچ صورتى
منطق جنونمو عوض نمى كنم
جاى دُرّ و لعل سنگ خاره مى كشم
روى سقف ميهنم ستاره مى كشم
پاك مى كنم شبو، دوباره مى كشم
رنگِ آسمونمو عوض نمى كنم
من، امير واژه هاى سخت و بى هلاك
پادشاه بى زمين و نعش بى مغاك
با كرور اشرفى و صد جَريب خاك
زخمى از قشونمو عوض نمى كنم
مى زنم به قلب كوهسار بى عبور
گوش مى كنم به ناله هاى بوف كور
با پرنسس ترانه هاى قصر دور
كولى درونمو عوض نمى كنم
ممكنه عوض كنم ستون ستونمو
پاى تو گذاشتم جنون و جونمو
تيشه ى خودم اگه بريزه خونمو
نقش بى ستونمو عوض نمى كنم
من، پرنده ى نشسته بر كتيبه ها
خسرو فصيح و لكنت خطيبه ها
با وعيد بالش زَر غريبه ها
خار آشيونمو عوض نمى كنم
ايمان كرخى – ٩٧/٥/٩
پژوهشگر و همشهری گرامی درصورتی که اسناد و مطالب تکمیلی از مشاهیر و فعالان فرهنگی پورتال در اختیار دارید، خواهشمند است از صفحه
⇐ ارسال اسناد و تصاویر، آنها را برای ما ارسال فرمایید.