تحقیق و نگارش: حسین صومعه ( hs.sunrise@gmail.com )
کهـن، آبـادان وگیاهش: ریـواس–نیشابورِ فراموشناشدنی
«و نیسابور فلا تنسی واسعة الرقعه جلیلة القری»: «نیشابورِ فراموشنشدنی با گسترش و خوبیِ دیهها»؛ عبارتی است که شمسالدین محمد مَقدِسی –جغرافیدان برجسته سده چهارم هجری- بوم نیشابور را بدان توصیف نموده است.(1)(2) آنک؛ «مازُل»، یکی از بخشهای کهن این بر و بوم است که گواهی شایان، بر سخن مَقدِسی درباره نیشاپور زمین است. در این نوشتار، به مازُل نیشابور و دیههای گرانمایه آن خواهیم پرداخت.
همانا؛ بزرگِ تاریخنگارانِ نشابور-امام ابوعبدالله حاکم نیشابوری (325-401هـ.ق)- در کتاب تاریخ بلندپایگاه خود، مازُل را در میان ارباعِ {رَبعها یا بخشهایِ} نیشابور باز میشناساند: «اَرباع نشابور، چارست: رِیوَند، مازُل، شامات، بُشفُروش»؛ حدود و مرزهای هر رَبع {= بخش}، بر پایه گفتار حاکم، چنین بوده که: «از چار طرفِ مسجدِ جامع، به هر طرفی رفتند و تا کنارِ زمینِ ولایت {= تا مرز نیشابور با شهرستانهای همسایه}، قری و قنوات {= روستاها و قناتها} را به آن رَبع، نسبت دادند.»(3) این بخشهای چهارگانه؛ که هر چار، از دل کهنشهر، پا گرفته و تا مرز نیشابور با ولایتها {شهرستانها}یِ پیرامونی، گسترده میشدهاند؛ هر یک، مایه و نمایی از پیشینه فرهنگی و ویژگیهای سرزمینی نیشابور را با خود، به همراه دارد:
«رِیوَند» به معنای دارنده جلال و شکوه و فروغ(4)، با «آذرِ بُرزینمِهر» و دیرینآیین مَزدیَسنایی ایران باستان در پیوند است.(5) «شامات» {جمع شامه عربی}، به معنی خال بدن، نشانه و اثر بر روی زمین، لکه بر روی ماه و چون اینها(6)؛ نسبتی است که عبدالله بن طاهر {182-230 هـ.ق}، هنگامی که از این ناحیه میگذشت چون پارههایی از آن را بایر و بیکِشت دید گفت: «ما هذه الشامات»؟ {این خالهای زیبایی چیست؟}(7) این ربع، در برخی منابع به نام «تکاب» {تکآب} -به معنای جایی که آب، بدانجا کشیده میشود- آمده؛ زیرا {از دیدگاه ارتفاع} پستترین ناحیه نیشابور است.(8) و ربع «بشفروش» یا «بُشتَنفُروش» که به نقل از بیهقی، «بُشتاسف» {=گشتاسب} را بنیانگذار آن دانستهاند.(9) و گشتاسب، کسی است که آذر «بُرزینمِهر» {یکی از سه نیایشگاه بزرگ و آتشگاه کشاورزان ایران باستان} را به کوه رِیوَند نیشابور آورد.(10) اما رَبعِ «مازل»، نه مانند «رِیوَند» و «شامات» و «بُشتفُروش»؛ تنها بخش کهندیار است که در منابع کهن و نو، کمتر آگاهیای از ریشه و معنای آن، توان یافت.
نامِ ناپیدایِ پُرچین و شکنجِ «مازُل»
«مازُل»، نام پارهای بنیادین، از تن نیشابورزمین است که دمادم تاریخ را همنفس و همکَران با مادرشهر خراسان پیموده و تا امروز، با دگرگونی چندی؛ همچنان پیوسته به ابرشهر کهن؛ حیات خود را پایدار ساخته است. چنانکه گفته شد: مازُل، از آن دست نامهای جغرافیاییست که شاید در دورهای از تاریخ، درونمایههای «هویتِ نامِ» {=اطلاعات مرتبط با پیشینه و چیستی و چگونگی نامگذاری} خود را جای گذاشته و دورانهای سپسین را بدون پیوندی شناسا به شناسههای نامهویتیاش، تا امروز پیموده است. کوتاهسخن: «مازل»، «نام مازل» و «پیشینه مازل»؛ از آنجا که بخشی از «میراث تاریخی» و «هویت فرهنگی» نیشابور است، تا زمانی که در اسناد و مدارک و شواهد دیرسال تاریخ، نشانی روشن از پیشینه معنایی این نام، پیدا نشود؛ دستِ کم و تا آنجا که شدنی است باید به کند و کاو در واژهنامهها و دیگر منابع، دریچهای به سوی پیدایی و گویایی این واژه و اجزای احتمالی سازنده آن گشود.
واژه «مازُل»، در زبان فارسی دو کاربرد یافته؛ که هر دو «اسم خاص» و »جاینام»ند: یکی؛ «ناحیه» مازُل نیشابور است که به آن خواهیم پرداخت. و دیگری؛ «کوهی» در هندوستان؛ که مازُل یا مازِلش خوانند. بنابراین در واژهنامهها و فرهنگهای فارسی؛ گذشته از کاربرد واژه مازُل {یا «مازول»} به عنوان «نام جغرافیایی»؛ برابر دیگری بازیابی نمیگردد.
در این بررسی از «لغتنامه دهخدا» {جایگاه جامعترین گنجینه واژگان زبان فارسی با پوشش فراگیر منابع زبان فارسی؛ و همچنین نگاهی ویژه به منابع زبانهای دارای داد و ستد گسترده و کهن با فارسی (از جمله عربی و ترکی)} بهرهبرداری شده است. گفتنی است در پی کاوش در چند منبع شناختهشده عربی و ترکی از جمله «لسان العرب» ابن منظور؛ «دیوان لغات ترک» کاشغری، «المعجم العربی الحدیث» (لاروس) خلیل جر و «فرهنگ لغات فارسی ترکی» قدیر گلکاریان واژه یاد شده به گونه مازل یا مازول، بازیابی نشد. اما چنین پیداست که گونه «مازوْل» در گویش آذربایجانی؛ به معنای «پینه» و «پینهبسته» کاربرد دارد: «بارما قلاریء مازوْل اوْلوب = انگشتهایش، پینه بسته است»، نک: بهزادی، بهزاد، «آذربایجانا – فارجا سوزلوک: فرهنگ آذربایجانی – فارسی»، تهران: دنیا، 1369، ص980. ( 12-17 )
با نگاه به پارههای سازنده این نام {مازل}؛ و با نگرشی به ویژگیهای سرزمینی ناحیه مازل {مازول} میتوان چنین پنداشت که این نام، منسوب به «ماز» است و به «چین و شکنج»های ریختار کوهستانی ناحیه مازل {بویژه در ناحیه شمال آن؛ پیوسته به مرتفعترین بخش کوهستان بینالود} اشاره دارد و به سخنی دیگر: مازل، نامش را از پیوند و همبستگی با چین و شکنجها، پشتهها و درّههای بینالود بزرگ، مادر مهربان نیشابور، میگیرد.
یادآور شویم آنچه در این مایه، گفته شد؛ تنها دریچهای است گشوده بر این میدان: ارجمندی بازشناسی «مازل»، نام و پیشینه آن، در بازسازی و بَرسازی جغرافیای تاریخی، فرهنگی و هویتی نیشابور. باشد کوششهای ژرفپژوهان تاریخ و فرهنگ نیشابور زمین، چونان که بایسته است نام مازل را از ناپیدایی و ناروشنی بدر آرد.
مازُل، آبادانی و آبادیهایش
«مازل»، یکی از ربعها {بخشهایِ} نیشابور قدیم(18)؛ که به خاطر انتساب برخی شخصیتهای علوم اسلامی بویژه حدیثنگاران، به این ناحیه؛ نامی پُرآشنا در منابع نسبشناسی {علم الأنساب} به شمار میآید. در بخش «شهر یا روستای مازل» همین نوشتار، چند تن از سرشناسان مازُلی، یاد خواهند شد. افزون بر چهره فرهنگی مازُل اما آبادانی و آبادیهای این پاره از بوم نیشابور، در منابع نمود ویژهای یافته چنانکه مَقدِسی، مازُل را با عبارت «ربع نفیس به قری عجیبه»(19) {بخشی گرانمایه با دیههای شگفتانگیز(20)} توصیف مینماید. و حاکم مینویسد: «مازل؛ از همه اَرباع، قری بیشتر دارد.» بدین مایه: مازُل، آن بخشی است که از میان بخشهای چهارگانه {= اَرباع} نیشابور قدیم؛ دارنده بیشترین شمار دیهها {روستاها}ست. او ادامه میدهد: «متنزّهات و مواضع تفرّج و تنزّه اهل بلده، قُرای این رَبع است.»(21) این گفتار حاکم به ویژگی گردشگری مازل اشاره دارد که روستاهای این بخش، در روزگار وی نیز، گردشجای و شادیانهگاه باشندگان شهر نیشابور بودهاند. در کتاب وی، و نویسندگان همروزگار وی {سدههای چهارم و پنجم هجری} از جمله سَمعانی و مَقدِسی، آگاهیهایی از چند آبادی و جای، در بخش مازل در دست است که در این شمارند: فَرَخک، باغ فَرَک، بُشتَنقان، اَیک و خُول.
– فرخک و باغ خرّمک
در کتاب تاریخ الحاکم؛ آنجا که به معرفی مازل میپردازد با اینکه به بیشتر بودن روستاهای این رَبع در برابر ربعهای دیگر، اشاره مینماید اما به گونهای ویژه، از سه نقطه نام میبرد و آن سه: «فرخک»، «موسنقان» و «باغ فرک» است.(22) فَرَخْک؛ روستایی است که امروز؛ به همین نام، در حومه شمالی شهر نیشابور، پایدار است. حاکم در بخشی که به یادکرد طبقه پنجم عالمان نیشابور {ذکر الطبقه الخامسه من علماء نیسابور و من دخلها و نشر علمه} اختصاص داده از «احمد بن عبدالرحمن ابوحامد فرخکی» منسوب به «فرخک»، که روستایی است بر دروازه شهر؛ نام میبرد.(23) و دیگر اینکه بر پایه نوشته شمسالدین ذهبی؛ در 554 هجری؛ میان علویان و شافعیان نیشابور، کشمکش و نبردی سخت در میگیرد؛ کشتار و تخریب به اندازهای است که مویدالدین موفقی، رییس شافعیان، ناگزیر به «قلعه فرخک» پناه میبرد.(24)
اما «باغ فرک»، برپایه تعلیقات استاد محمدرضا شفیعی کدکنی بر کتاب حاکم: باید همان «باغ فرخک» باشد که در نسخههای خطی کهن، تاریخ الحاکم؛ حرف «خ» میانی، کمرنگ و ناخوانا شده؛ چنانکه شاید بعدها پنداشتهاند نوشتار «باغ فرک» درست است و آیا این «باغ فرخک»، همان «باغ خرّمک» یادشده در «تاریخ بیهقی» نیست که به خاطر «خوشآب و هوایی بسیار مشهورش، اقامتگاه ابراهیم ینال، به هنگام ورود به نیشابور بوده» است؟(25) و ابراهیم ینال {یا اینال}، سردار مقتدر طغرل سلجوقی است(26) که بزرگان شهر، در «باغ خرمک» به میزبانی وی رفته(27) و بدین راه؛ نیشابور، کرسی ایالتی {و مرکز خراسان بزرگ غربی}، به تدبیر سران شهر {بویژه سالار بوزگان}، بدون جنگ و خونریزی، از سیطره مسعود غزنوی رها گردید و سرانجام در سال 429 هجری، به قلمرو سلجوقیان پیوست.(28) و از دیگر رویدادهای ثبتشده؛ حضور و درگذشت ابوالحسن سیمجور از امرای سامانی، به سال 378 هـ.ق در باغ خرمک است(29)
– فوشنجان و ادگ
موسنقان {بوسنقان یا بشتنقان؛ گونه تغییریافته «پوشنگان»}، «فوشنجان» امروزین است.(30) منابع کهن، آگاهیهای شایانی از این آبادی، به دست دادهاند و امید است در نوشتاری دیگر؛ به گونهای ویژه، به بازخوانی جغرافیای تاریخی پُوشَنگانِ نیشاپور بپردازیم. اما در اینجا از یادکرد نام بشتنقان {پوشنگان} این بهره که: عبدالکریم سمعانی، در مدخل «البُشْتَنِقانی» کتاب «الانساب»، در جایی که به معرفی سرشناسان پوشنگان پرداخته؛ در اشاره به موقعیت گردشگاهی این قریه {بشتنقان}، شعری از ابونصر بن ابوالقاسم قشیری آورده و در آن افزون بر «فرخک» و «بشتنقان» از آبادی دیگری به نام «اَیک» نام برده است:
یا غرمة {یا قریة} الأَیک! سلامٌ عَلَیک
سلامٌ صَـبِّ مستــهامٍ اِلَیک
ثَلاثَــه لَیــسَ لهــا رابِــعٌ
بُشتَنقـانٌ وَ فَرَخـکٌ و اَیک(31)
بدین مایه: ای شگفت-«ایک» {روستای اَیک}! سلام بر تو؛ سلامی سرشار از مهر فراوان {سلام ریختهشده در جان سرگشته و شیدا} به سوی تو؛ سه {آبادی}است که چهارمی ندارد؛ و آن سه: «بشتفقان» {=فوشنجان} و «فرخک» و «ایک» است.(نگارنده) در برخی نسخههای الانساب، در جای واژه «غرمه»، واژه «قریه» آمده(32)؛ «أیک» معرب «اَدگ» است؛ نام روستایی در حومه شمالی نیشابور که همراه با پوشنگان و فرخک؛ در راستای جنوب شرقی–شمال غربی، در مجاورت یکدیگر قرار گرفتهاند.(33) به هر روی؛ سخن سمعانی -که شعر قشیری را به گواه میآورد- نشانی بر توانگری شایان گردشگری بخش مازل از دوران کهن است. چنانکه حاکم نیز نگاشته است: «فرخک و موسنقان و باغ فرک، در ربیع و خریف؛ مطاف هر حریف و ظریف است»(34) بدین مایه که: فرخک و فوشنجان و باغ فرک، در بهار و پاییز؛ گردشگاه یاران و زیباییدوستان است. بیگمان؛ چنین آبادانی و نیکطبعی همهپسند مازل را باید در سببی جُست که مَقدِسی، در شمار شگفتیهای خراسان -از نیشابور تا هیطل و سجستان و پوشنگ و زرنج و …- برشمرده است: و آن «ماء مازل» {=آب مازل} است.(35) او در جایی دیگر، پرآبیِ نهر بشتقان مازل را در کنار کاریزها و چاهها، گواهی بر فراوانی آب نیشابور آورده و میگوید بر نهر {رودخانه} بشتنقان، هفتاد آسیاب میچرخد.(36) و این رودخانه، یکی از سه رودخانه دشت نیشابور بوده که در درون شهر نیشابور، جاری میشده است.(37)
– ناحیه خول مازل
امام حاکم، به پیوستگی بیشتر روستاهای ربع مازل به ناحیهای به نام «خول» اشاره میکند(38) و در جایی دیگر روشن میسازد: ناحیه «خولِ» مازل با محله «خول» که در همسایگی شادیاخ قرار داشته، متفاوت است.(39) گفتنی است: شهر نیشابور روزگار حاکم {سده 5 هجری} در جنوب شرقی شهر امروزین، قرار داشته و بر پایه دادههای «نقشه توپوگرافی شهر کهن نیشابور» {ترسیمشده به دست «ریچارد بولیِت»؛ منتشر شده در 1976 میلادی}، حصار جنوبی شهر کهن (از غرب تا شرق: از پاییندست نقاط آرامگاه عطار (محله شادیاخ)، روستای جوری و آرامگاه فضلبن شاذان امروزین) با امتداد متمایل این ناحیه به جهت شمال شرق و در حدود جاده امروزین نیشابور به مشهد؛ به حصار شمالی شهر نیشابور سده پنجم هجری {و احتمالاً یکی دو سده پیش از آن} میرسیده است.(40) با تطبیق موقعیت یادشده با نقشههای جغرافیایی و تصاویر ماهوارهای که روستاهای «ادگ»، «فوشنجان» و «فرخک» را در فرادست شمالی شهر سده پنجم نشان میدهند؛ آیا میتوان چنین پنداشت که «خولِ» شمالی {خولِ مازل}، ناحیهای میان شهر نیشابور و آبادیهای سهگانه {ادگ، فوشنجان و فرخک} بوده و یا اینکه ناحیهای در فرادست این آبادیها و احتمالا پیوسته به کوه نشابور (بینالود)؛ و یا ناحیهای دیگر در ربع مازل؟ و دیگر درباره خول؛ اینکه استاد شفیعی کدکنی به نقل از «منهاج السراج» {شاعر و تاریخنگار سده هفتم هجری} به محلی به نام «خول مانی» اشاره میکند که در غورستان {ولایتی در نزدیکی قندهار و غزنین} بوده و مینویسد: «آیا میان آن محل و این کلمه {خول} ربطی هست؟»(41)
شهر یا روستای مازل؟
اما نام مازُل، افزون بر ناحیه «ربع مازُل»؛ در اطلاق بر شهری یا قریهای در نیشابور نیز دیده میشود؛ در «احسن التقاسیم»؛ مازل را افزون بر اطلاق بر بخش مازل، در شمار شهرهای نیشابور نیز هست که عبارتند از: «بوزجان، زوزن، طرثیث {ترشیز}، سابزوار {سبزوار}، خسروجرد، آزادوار، خوجان، ریوند، مازل، مالن جاجرم»(42) سمعانی نیز در کتاب «الانساب»، در معرفی دو تن از محدثان منسوب به مازل؛ به نامهای ابوالحسین محمد بن حسین بن معاذ نیشابوری مازلی {درگذشت: 335 هـ.ق} و ابوعبدالله محمد بن جعفر بن رزمه مازلی نیشابوری {درگذشت: 321 هـ.ق}؛ گمان برده است که مازل، یکی از روستاهای نیشابور باشد.(43) در منابع دیگری از جمله «اللباب فی تهذیب الانساب»(44)، «معجمالبدان»(45)، «لب اللباب فی تحریر الانساب»(46) و … نیز قریهای در نیشابور، برشمرده شده است. با نگاه به اینکه «رَبع ریوند» به روستایی بزرگ و آبادان به همین نام {رِیوَند} منسوب بوده است(47) آیا میتوان پنداشت که مازُل نیز نام روستایی آبادان یا شهری بوده که رَبع مازُل، نام از آن گرفته است؟ و گفتنی است که از شهر یا روستای ریوند نیشابور، آگاهیهای چندانی در منابع گوناگون از جمله «تاریخ نیشابور» حاکم، «احسن التقاسیم» مقدسی، «الانساب» سمعانی، «صوره الارض» ابن حوقل و … در دست است اما درباره قریه مازل، چنین نیست.
از َربعِ مازل تا بلوک ماذول و دهستانِ مازول
کتاب «الأعلاق النفسیه» نوشته «ابن رسته»، جغرافیدان قرن سوم هجری را میتوان از کهنترین منابع شمرد که به تقسیمات درون شهرستان {یا ولایت} نیشابور اشاره نموده و «رِیوَند»، «تکاب» و «بشتفروشن» و «مازل» را به عنوان بخشهای نیشابور برمیشمارد.(48) در «حدود العالم» {نگاشتهشده به سال 372 هجری}؛ نیشابور، دارای چهار خان {= بخش} معرفی شده اما نام بخشها نیامده است(49) و چنانکه پیشتر اشاره شد «احسنالتقاسیم» {نگاشتهشده به حدود 375 هجری} و «تاریخ نیشابور» {نگارش در قرن چهارم هجری} از شناساترین منابع کهن هستند که آگاهیهای درخوری از ربع مازل، به دست میدهند. پس از اینها، کتاب «تاریخ حافظ ابرو» برجستهترین اثر جغرافیای تاریخی در دوره تیموری {قرن نهم هجری} است که میتوان تقسیمات شهرستان نیشابور را در قالب پانزده «بلوک»، از آن برگرفت که بر اساس آن، «بلوک مازل» دربرگیرنده فَرَخک، اَدک، فوشَنجان، بوزان، محمودآباد، کار نه، علمدار، مابحان، دبر، بورن، استرآباد، ماذون و دو قریه دیگر است.(50)
بر پایه دادههای «کتابچه نیشابور: گزارش روستاهای نیشابور در سال 1296 قمری» {برابر 1257-1258 خورشیدی} تالیف میرزا حسن بن عبدالکریم درودی؛ «ماذول» با 21 روستا دربرگیرنده 570 خانوار، 1792 نفر؛ همراه با دربقاضی، زبرخان، اردوغش، تحت جلگه، عشقآباد، بار، بارمعدن، ماروسک، طاغانکوه، ریوند و اربقایی بلوکهای دوازدهگانه نیشابور را تشکیل میدادهاند (51) در تقسیمبندی «مهندسالملک» به سال 1300 خورشیدی {دوره قاجاریه}؛ «مادول» در کنار بار، بار معدن فیروزه، اربقائی (سلطانآباد)، طاغنکوه، تحت جلکه، ریوند، دربقاضی، اردوعیش، اسحقآباد، زیرخان (درود، قدمکاه)؛ در شمار بلوکات {بلوکهای} نیشابور یاد شده است.(52) مسعود کیهان نیز در کتاب «جغرافیای مفصل ایران» {نگاشتهشده در 1311 خورشیدی}؛ «ماذول» را همراه با ریوند، عشقآباد، تحت جلگه، تحت جلگه ماروس، بارمعدن، طاغنکوه، اربقائی، دربقاضی، اردوغش، زبرخان، اسحقآباد و سرولایت در شمار توابع نیشابور یادکرده است.(53)
در پایان سال 1328 خورشیدی و بر اساس تصویبنامه شماره 381 به تاریخ 25/12/1328؛ در پی تشکیل بخش حومه {مرکزی} شهرستان نیشابور؛ مازول {ماذول} رسماً و به عنوان یکی از «دهستان»های سهگانه مازول، ریوند و دربقاضی، در زمره توابع این بخش قرار گرفت.(54) بر پایه دادههای جلد نهم «فرهنگ جغرافیایی ایران» حسینعلی رزمآرا چاپ 1329خورشیدی؛ شهرستان نیشابور، شامل چهار بخش حومه، سرولایت، فدیشه و قدمگاه است و «مازول» یکی از دهستانهای سهگانه بخش حومه است: دربقاضی، ریوند، مازول.(55) و روستاهای دهستان مازل عبارتند از: آبقوی، ارگ، برفریز، بشرآباد، بغیشن، بوژآباد، بوژان، تحت منظر، جنداب، حصار، حمیدآباد، دربهشت، دشت، رود، صومعه، عیشآباد، غار، فرخک، فوشنجان، فیضآباد، گراب، میرآباد.(56) و با نگاهی به دادههای سرشماری 1335؛ «ماذول» به عنوان یکی از دهستانهای سیزدهگانه نیشابور، شناخته میشود: اربقائی، اردوغش، اسحقآباد، تحت جلگه، دربقاضی، ریوند، سرولایت، طاغنکوه، عشقآباد، ماروسک، «ماذول»، زبرخان و بارمعدن.(57) و از دادههای سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1345 چنین برداشت میشود که «مازول» به همراه ریوند و دربقاضی، دهستانهای سهگانه بخش حومه شهرستان نیشابور را تشکیل میدهد. و دهستان مازول؛ آبقوی، ادک، امینآباد، برفریز، بشرآباد، بغیشنگچ، بوژآباد، بوژان، تحت منظر، جندآب، چاه عمیق عباسآباد، چناران، چنگبز، حسنآباد، حصار، حمیدآباد، دربهشت، درقلعه، دشت، رود، سرآسیاب مظفر، سرصومعه، شیخ ابوالحسن، صومعه، عیشآباد، غار، فرخک، فوشنجان، فیضآباد، قندآباد، کلاتهپیک، کلاتهشیخ، کمرکندل، گچدره، گراب، گلستان، ماذون و میرآباد را در بر میگیرد.(58) بر پایه دادههای سرشماری سال 1355؛ دهستان مازول از توابع بخش مرکزی، دربرگیرنده: آبقوی، ادک، باغشنگچ، برفریز، بشرآباد، بوژآباد، بوژان، تحتمنظر، چاه عمیق عباسآباد، حصار، حمیدآباد، دربهشت، دشت، دشت آریا، رود، سرآسیاب مظفر، صومعه، عیشآباد، غار، فرخک، فیضآباد، قوشنجان {فوشنجان}، کراب، مزرعه گلستان، میرآباد، جنگبز، درقلعه، شیخ ابوالحسن، کمرکندل و گچ دره بود.(59)
بر اساس تصویبنامه هیئت وزیران به شماره 117952ت917 به تاریخ 28/10/1366 {تاریخ تصویب: 10/04/1366}؛ پانزده دهستان در حوزه شهرستان نیشابور تشکیل گردید: اردوغش، اسحقآباد، بینالود، تحت جلگه، درب قاضی، دره یام، ریوند، زبرخان، سرولایت، طاغنکوه، عشقآباد، غزالی، فضل، فیروزه و «مازول»؛ بر پایه این تصویبنامه روستاهای کهننامدار فوشنجان، فرخک، ادگ {که از این سه، در ربع مازل از آنها یاد کردیم} و روستاهای دیگر، از جمله باغرود (اردوگاه پیشاهنگی)، برفریز، بشرآباد، بوژآباد، بوژان، تختمنظر، چنداب، حصار، حمیدآباد، دربهشت، دشت، دشت آریا، رود، غار، فیضآباد و … که بخش شرقی ناحیه مازول پیشین را در بر میگرفتند؛ در تجمیع با شماری از روستاهای همجوار در ناحیه شرقی و جنوبی؛ دهستان تازهتاسیس «فضل» را مشتمل بر 55 آبادی تشکیل دادند. و «دهستان مازول» نیز با مرکزیت جدید «قطنآباد» و گسترش سرزمینی در جهت غرب و جنوب؛ مجموعهای از 98 آبادی را در برگرفت که عبارتند از: آب قوی، آتشگاه، آهنگران، الهی، باغشن گچ، باغ بنیاد، بحرآباد، بشنیج، پیر کماج، تقیآباد، جعفرآباد، چعفرآباد، جمهوری، چاه 3 و 4 بنیاد، چاه عمیق بنیاد مستضعفین، چاه عمیق 1 و 2 بنیاد، چناران، چنگبز، حاجبیان، حسنآباد امام جمعه، حسنآباد سرتپه، حسینآباد سرتپه، حسینآباد مختاری، حصار جوق، حصار خونی، خرمبیک، خواجه بچه، خیرآباد، دربهشت، درقلعه بالا، درقلعه پایین، دهباف، دهسنگ، دهحلاج، دشتک، دولتآباد، دهنو، دهنو خالصه، رینگان، رستمآباد، زرنده، زنگیان، سرآسیاب مظفر، سامغان، سرصومعه، سعدآباد، سلطانآباد، سهچوب، سهلآباد، سنگویی، سیدآباد، سیفآباد، شاداب، شمسآباد، شورآباد، شهرک، شیخ ابوالحسن، صومعه، عباسآباد، عسگرآباد، عشقآباد، علیآباد، عیشآباد، فتحآباد، فرضآباد، فرودگاه، فولادفروش، فیضآباد، فیضآباد، فیضآباد، قطنآباد، قلعه نو، قنداب، کابلی، کاریزی، کاسیکک، کلاتهپیک، کلاتهشیخ، کلاغان، کمالآباد، کمرکندل، گچدره، گراب، لبنجآباد، مازول، محمدآباد، مزرعه هلال احمر، معموری، منظر، موسیآباد، موسیآباد، میرآباد، میرآباد، نیمایستگاه قطنآباد، نقاب، هفتآباد، یحییآباد و یکهلنگه.(60)
پس از این و تا سال 1385، دگرگونی عمدهای در تقسیمات و توابع مرتبط با دهستان مازول دیده نمیشود.(61) تا اینکه در سال 1386؛ بر اساس بند «ب» تصویبنامه «وزرای عضو کمیسیون سیاسی- دفاعی هیئت دولت در خصوص برخی تغییرات و تقسیمات کشوری در استان خراسان رضوی 2» به شماره 161416ت 35368ک {تاریخ ابلاغیه: 04/10/1386}؛ شهر بار و روستاها و مزارع و مکانهای: اریه، دامنجان، درخت جوز، چهارباغ، طاقان، خانلق، شوشا، میدانا، گمیشاه، آبتک، آبدراز، سبزه احمد، شاهزاده ابراهیم، سبزه کارت، کاریزی، محمدآباد خرابه، ملخدره علیا، قندآباد ملخدره، شاهزاده قهار، غفار و منقان؛ از محدوده دهستان فیروزه بخش تخت جلگه شهرستان نیشابور، منتزع و به دهستان مازول بخش مرکزی شهرستان نیشابور الحاق شد. و بر پایه بند «هـ» همین تصویبنامه است که شهرستان تحت جلگه {شهرستان فیروزه کنونی} به مرکزیت شهر فیروزه، در شمال غربی دشت نیشابور، ایجاد گردید.(62)
مازول امروز، همراه با رِیوند، درب قاضی، فضل و بینالود، دهستانهای پنجگانه بخش مرکزی شهرستان نیشابور را تشکیل میدهند. مازول، با مساحت 38/939 کیلومتر مربع؛ وسیعترین دهستان بخش مرکزی است(63) که از شمال شرقی به دهستان چناران شهرستان چناران؛ از شمال غربی به دهستان بینالود نیشابور؛ از غرب به دهستانهای فیروزه و تحت جلگه شهرستان فیروزه؛ از جنوب به دهستانهای ریوند و دربقاضی نیشابور؛ و از غرب به دهستان فضل نیشابور و گلمکان چناران محدود میشود.(64) دهستان مازول، به مرکزیت «قطنآباد»، دارای دو نقطه شهری {شهر «نیشابور» با 264375 نفر در جنوب شرقی و شهر «بار» با 3765 نفر در شمال دهستان} است(65) این دهستان در سال 1395، سکونتگاه 33791 نفر در نواحی روستایی بوده است؛ همچنین دادههای سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395، بیانگر استقرار روستاها و نقاط زیر در این دهستان میباشد؛ جمعیت هر آبادی در میان نشان دوابرو {} یادشده است:
آبقوی {178نفر}، آتشگاه، آهنگران، اریه {187}، الهی، امامزاده آبکوزه، باغ بنیاد، باغشنگچ {3915}، بحرآباد، بشنیج {782}، پیرکماج {606}، جعفرآباد، جمهوری، چاه پیرکماج، چاه حصار خونی، چاه شماره 2 دشتک، چاه شماره 1 گلشن، چاه شماره 2 گلشن، چاه صادق سالار علیاکبر {استاد علیاکبر}، چاه عمیق بالا، چنگ بز، چهارباغ {135}، حاجیان {111}، حسنآباد امامجمعه {147}، حسنآباد سرتپه{120}، حصار جوق {415}، حصار خونی {حصار گل} {147}، خانلق {379}، خرمبک {744}، خواجهبچه {215}، خیرآباد {146}، دامنجان {192}، درخت جوز {71}، درقلعه بالا، در قلعه پایین، دربهشت، دشتک، دولتآباد {273}، دهباف، دهحلاج {1001}، دهسنگ، دهنو خالصه {1649}، رستمآباد {228}، رنجآباد، رینگان {115}، زرنده {1107}، زنگیان، ساختمان شماره 1 هلال احمر، سامقان {97}، سرآب کوشک {2069}، سعدآباد، سلطانآباد، سنگونی {274}، سهچوب {239}، سهلآباد {227}، سیدآباد {708}، سیفآباد {46}، شاداب {1247}، شمسآباد {59}، شمسآباد، شوراب، شهرک {2530}، صالحی {847}، صومعه {725}، طاقان {127}، عباسآباد، عسکرآباد {79}، عشقآباد {322}، علیآباد، عیشآباد {242}، فتحآباد، فرضآباد، فولادفروش، فیضآباد {2414}، فیضآباد {469}، فیضآباد، قطنآباد {1612}، قلعهنو جمشید {1840}، کابلی {422}، کاریزی، کمالآباد، کلاتهبیک، کلاتهجعفر، کلاتهشیخ، کلاتهکاریزی، کلاغان {442}، کمرکندل، گچدره، گراب {70}، گنداب {جنداب}، محمدآباد خرابه، محمدآباد دوخانه {78}، مزرعه شیخ ابوالحسن {30}، معموری {13}، ملخدره علیا، منظر {161}، منقان، موسیآباد، میرآباد {2646}، میرآباد {360}، نقاب {152}، هفتآباد، یحیآباد، یکلنگه {301}(66)
از پدیدههای شاخص طبیعی این دهستان، میتوان به «قله بینالود»، به ارتفاع 3211 متر و مشهور به «بام خراسان»، در ارتفاعات مشرف به رودخانههای طاغان و میرآباد {فاروب رومان} اشاره نمود.(67) افزون بر رودهای «طاغان» و «فاروب رومان»، «رودخانه بار» که در شمار رودخانههای یازدهگانه دشت نیشابورند(68) در حوزه این دهستان واقع شده و روستاهای صومعه، شیخابوالحسن، چنگبز، طاغان، درختجوز، اریه، دامنجان و شهر بار، با توانمندی درخور گردشگری طبیعی، از تفرجگاههای شایان مازول امروز به شمار میآیند. «رودخانه و آبشار میرآباد»، «رودخانه و آبشار طاغان»، «رودخانه و آبشار بار»، «سد بار» و «غار و زاو پرندگان اریه» و … از دیگر جاذبههای طبیعی این ناحیهاند. از جاذبههای زیارتی مازول میتوان به امامزادگان «عبدالقهار» و «کیمشاه» طاغان اشاره نمود.(69)
استقرار «سد بار»، «نیروگاه سیکل ترکیبی خیام» و «مجتمع فولاد خراسان» که در شمار زیرساختهای بنیادین استانی و ملی میباشند؛ اهمیت راهبردی ویژهای را برای دهستان مازول به همراه آورده است. همچنین مجتمع شدن نهادها و مراکز آموزشی و پژوهش همچون «دانشگاه نیشابور»، «دانشگاه علوم پزشکی نیشابور»، «دانشگاه آزاد اسلامی»، «دانشکده کشاورزی نیشابور»، «مرکز رشد فناوری نیشابور»، «آموزشکدههای فنی و حرفهای نیشابور» و … در کرانه شمالی شهر نیشابور در جنوب دهستان مازول، آینده فرهنگی شایانی را برای این ناحیه؛ متاثر از کانون بزرگ اقتصادی-اجتماعی-فرهنگی شهر نیشابور؛ به ارمغان میآورد؛ اما سرانجام، سامان هدفمند ارتباطات و پیوند عملی پیشداشتهها و توانمندیهای دهستان با این مجموعه؛ زمینهساز هر گونه بهرمندی مازول از این کانون بزرگ علمی و فرهنگی خواهد بود. و فرجام، اشاره به «ورزشگاه بزرگ انقلاب نیشابور»، «مجموعه پیست موتورکراس بشرآباد»، «مسیرهای کوهنوردی بهویژه مسیر صعود به قله بینالود» در زمره زیربناهای ورزشی محدوده مازول؛ چهرهای گویاتر از توانمندیهای این دهستان را نمایان میسازد.
ریواس نیشابور و نامنماد مازُل
ریواس؛ با اینکه جای جای ایران؛ از کردستان و آذربایجان تا فارس و کرمان و بلوچستان و …؛ رویشگاه این گیاه کوهپایهای است اما فرآورده ریواس دامنههای جنوبی کوه نشابور {بینالود بزرگ}(70) نام و آوازهای ویژه یافته است و ریواس نیشابور را مرغوبترین ریواس ایران معرفی مینمایند؛ فرآوردهای که آبادیهای کوهپایهای سرتاسر دشت نیشاپور؛ از پیوهژن گرفته تا دیزباد و درّود و خرو و سوقند و میرآباد و دیگرسوی آن؛ در کار پرورش و فرآوری آن، دستی چیره و پیشینهای دیرینه دارند. و ریواس، به نام نیشابور با آن گفتار دیرآشنای «عمرو پسر لیث صفار» پیشینه دارد؛ عمرو آنگاه به نیشابور رسید گفت: «چگونه نبرد نکنم برای دست یازیدن به شهری که: گیاهش، ریواس؛ خاکش، خوراکی؛ و سنگش، فیروزه است؟!» {لا أقاتل عن بلدة حشيشها الرّيباس، و ترابها النّقل، وحجرها الفيروزج} و این، گفتار با اندکی گونهگونی در منابع چندی از جمله «تذکره حمدونیه» محمد بن حمدون {495-562هـ.ق}(71)، «ربیع الأبرار و نصوص الأخبار» محمود زمخشری خوارزمی {467-538 هـق}(72)، نهاية الإرب في فنون الأدب» شهابالدین احمد نُوِیری {677-732 هـ.ق}(73)، «آثارالعباد و اخبارالبلاد» زکریا قزوینی {600-682 هـق}(74) و … آمده است. اما مَقدِسی {قرن چهارم هجری}؛ در حکایت گفتگویی میان چند تن؛ درباره سنگ و گِل و آب و گیاهی که صادرات نیشابور است، چنین نقل میکند: «سنگش، فیروزه است که به همه جای دنیا میبرند؛ گِل آن، طین اکل {= گِلِ خوردنی} است که به مصر و ترکستان میبرند؛ گیاهش، ریباس است که به سفره شاهان، برده میشود؛ آبش، نمک است که برای دارو به نقاط دور هم فرستاده میشود.»(75)
اما زکریا قزوینی در اشاره به گفته عمرو پسر لیث، نوشته است: «و این سخن را از آن راه میگفتند که ریباس در نیشابور به هم رسد {= تولید میشود} که در هیچ مملکت به هم نرسد؛ سفیدرنگ و خوشمزه و بزرگ. گاهی باشد که یک دانه آن، پنج رطل{هر «رَطل»، معادل نیم مَن قدیم} باشد و اکثر آن، دو رطل میباشد»(76) یاقوت حموی {574-626 هـ.ق} نیز در مدخل نیسابور {نیشابور} کتاب معروف «معجمالبدان» نگاشته است: «بها ریباس لیس فی الدنیا مثله» {نیشابور، ریواسی دارد که در دنیا مانندی ندارد} و در پی این سخن میگوید: هر ریواس نیشابور، یک مَن و حتی بیشتر از آن وزن دارند و مَن، واحد وزن است که مردم آن عصر با آن کار می کردند و معادل پنج رطل عراقی بود.(77) و چنین است که جغرافیدان نامدار، شمسالدین مَقدِسی نیز ریواس نیشابور را در کنار فیروزه و ابرو و چاقوی این دیار، بیمانند دانسته(78) و هموست که نزدیک به ده قرن پیش، درباره «مازُل» نوشته است: «منه یرتفع الریباس الفائق» {از مازُل ریواس میروید که بهترین است}(79) و درخور روزگار ما اینکه اگر کشت و صنعت و تجارت ریواس نیشابور امروز؛ در زیر نام شکوهنده «نیشابور»، اگر بخواهد «نامنماد بازرگانی» و «برند تجاری» داشته باشد؛ تاریخیتر از نام «مازُل» نتوان یافت که: «مِنهُ یَرتَفع الرّیباس الفائِق»؛ و فائِق، «نوع اعلا و ناب از هر چیز؛ نیکو و برگزیده از هر چیز»ست.(80)
پانوشتها و منابع:
1. المقدسی، محمد، «رحله المقدسی؛ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، حرّرها و قدمها شاکر لعیبی، ابوظبی: دارالسویدی، 2003م، ص260.
2. مقدسی، محمد، «احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم»، ترجمه علینقی منزوی، تهران: شرکت مولفان و مترجمان ایران، ۱۳۶۱، ج2، ص463.
3. حاکم نیشابوری، ابوعبدالله، «تاریخ نیشابور»، ترجمه محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، تصحیح و تعلیقات محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران: آگاه، 1375، ص214.
4. «اوستا؛ کهنترین سرودها و متنهای ایرانی»، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران: مروارید، ۱۳۷۵، ج2، ص990.
5. «دانشنامه مزدیسنا»، جهانگیر اوشیدری، نشر مرکز، تهران: ۱۳۸۶، ص293.
6. قیم، عبدالنقی، «فرهنگ معاصر عربی-فارسی»، تهران: فرهنگ معاصر، 1382، ص613.
7. الحموی، یاقوت، «معجمالبدان»، بیروت: دار صادر، 1977م، ج3، ص311.
8. حاکم نیشابوری، همان، ص 283؛ در بخش تعلیقات این منبع، از «احسنالتقاسیم» مقدسی، نقل شده است.
9. الحموی، همان، ج1، ص426.
10. قلیزاده، خسرو، «فرهنگ اساطیر ایرانی بر پایه متون پهلوی»، تهران: کتاب پارسه، 1392، ص231.
12. دهخدا، علیاکبر، «لغتنامه»، تهران: دانشگاه تهران، 1377، ج13، ص19955؛
14. دهخدا، همان، ج13، ص19954.
16. دهخدا، همان، ج6، ص8290.
17. دهخدا، همان، ج10، ص14529؛ «شنگُل» گونه دیگری از همین واژه است، نک: همین منبع، ص14528.
18. حاکم نیشابوری، همان، ص214.
19. المقدسی، همان، ص274.
20. مقدسی، همان، ج2، ص463.
21. حاکم نیشابوری، همان، ص215.
22. همان.
23. همان، ص132.
24. الذهبی، شمسالدین، «تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام»، تحقیق عمرعبدالسلام تدمری، بیروت: دارالکتاب العربی، 1995م، ج38، ص25.
25. همان، ص284.
26. کیوانی، مجدالدین، «ابراهیم اینال»، دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، تهران: مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، 1370، ج2، ص412.
27. بیهقی، ابوالفضل، «تاریخ بیهقی»، با مقدمه و تعیقات منوچهر دانشپژوه، تهران: هیرمند، 1376، ج2، ص 834-835.
28. بکائیان، هادی، «نیشابور در عصر ترکان؛ نگاهی به نیشابور در عصر غزنوی و سلجوقی»، مشهد: مرندیز، 1392، ص42، 46.
29. گردیزی، ابوسعید، «زینالاخبار؛ تاریخ گردیزی»، تصحیح عبدالحی حبیبی، تهران: دنیای کتاب، 1363، ص367.
30. حاکم نیشابوری، همان، ص284، 281.
31. السمعانی، عبدالکریم، «الأنساب»، حقق نصوصه و علق علیه عبدالرحمن بن یحیی المعلمی، الیمانی، قاهره: 1980، ج2، ص224-225.
32. ثنائی، حمیدرضا، «کشاورزی در ولایت نیشابور از برآمدن طاهریان تا یورش مغولان»، پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، سال ششم، ش1، پیاپی 11، پاییز و زمستان 1396، ص67، پانویس3.
33. ثنائی، همان.
34. حاکم نیشابوری، همان، ص215.
35. المقدسی، همان، ص289.
36. همان، ص286.
37. حاکم نیشابوری، همان، ص214.
38. همان، ص215، 284؛ در بخشی از متن اصلی که به معرفی «ربع مازل» میپردازد آمده است: «و اکثر قرای این متصل بحل است»؛ شفیعی کدکنی در تعلیقاتش بر این متن، این واژه را «خل» یا «خول» دانسته است.
39. همان، ص201، 268.
40. ریاضیکشه، محمدرضا، «نیشابور از دیدگاه باستانشناسی»، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال ششم، 1369، شماره اول و دوم، ص25.
41. حاکم نیشابوری، همان، ص268.
42. المقدسی، همان، ص74.
43. السمعانی، همان، ج11، ص69-70.
44. جزری، عزالدین ابن اثیر، «اللباب فی تهذیب الانساب»، بیروت: دار صادر، 1980م، ج3، ص145.
45. الحموی، همان، 1977م، ج4، ص40.
46. سیوطی، جلالالدین، «لب اللباب فی تحریر الانساب»، بغداد (چاپ افست)، مکتبه المثنی، بیتا، ص233.
47. حاکم نیشابوری، همان، 215.
48. ابن رسته، احمد، «الأعلاق النفسیه»، لیدن: مطبعه بریل، 1982م، ص171.
49. «حدود العالم من المشرق الی المغرب»، به کوشش منوچهر ستوده، تهران: کتابخانه طهوری، 1361، ص89.
50. مجتبوی، سیدحسین؛ محقق نیشابوری، جواد؛ نظریان، حسن، «فرهنگ جغرافیای تاریخی نیشابور»، نیشابور: دانشگاه آزاد اسلامی، 1392، ص88.
51. آذری خاکستر، غلامرضا، «سیمای نیشابور در 1296 هـ.ق»، کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 74، آذر و دیماه 1382، ص90.
52. مهندسالملک (نجمی تبریزی)، میرزا رضاخان، «کلیات جغرافیای ایران: مشتمل بر اوضاع طبیعی و سیاسی و اقتصادی»، تهران: دارالفنون، 1300، ص120.
53. کیهان، مسعود، «جغرافیای مفصل ایران»، تهران: مطبعه مجلس، 1311، ص181-209.
54. فریدی مجید، فاطمه؛ ملکپور، نجمه، «سرگذشت تقسیمات کشوری ایران (کتاب اول از 1285 تا 1385)»، تهران: بنیاد ایرانشناسی، 1388، ج3، ص54.
55. رزمآرا، حسینعلی، «فرهنگ جغرافیایی ایران»، دایره جغرافیایی ستاد ارتش، 1329، ج9.
56. فریدی مجید، فاطمه؛ ملکپور، نجمه، «سرگذشت تقسیمات کشوری ایران (کتاب اول از 1285 تا 1385)»، تهران: بنیاد ایرانشناسی، 1388، ج3، ص126.
57. فریدی مجید، همان، ص66.
58. همان، ص68، 199.
59. همان، ص71، 236.
60. «ایجاد و تشکیل تعداد 15 دهستان شامل روستاها، مزارع و مکانها در شهرستان نیشابور تابع استان خراسان»، وبگاه مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی (سامانه قوانین)؛ تاریخ مشاهده: 09/08/1397؛ فریدی مجید، همان، ص366.
61. نک: فریدی مجید، همان، ص76-409.
62. «تصویبنامه وزرای عضو کمیسیون سیاسی- دفاعی هیئت دولت در خصوص برخی تغییرات و تقسیمات کشوری در استان خراسان رضوی 2»، وبگاه مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی (سامانه قوانین)؛ تاریخ مشاهده: 09/08/1397.
63. فرمانداری ویژه شهرستان نیشابور، «معرفی بخش مرکزی نیشابور»، پورتال استانداری خراسان رضوی، تاریخ ویرایش: 20/07/1396، تاریخ مشاهده: 10/08/ 1397.
64. بازبینی نقشه آنلاین ناحیه مازول در وبگاه OpenStreetMap؛ در حالت زوم 3km.
65. فرمانداری ویژه شهرستان نیشابور، همان.
66. مرکز آمار ایران، «نتایج سرشماری جمعیت به تفکیک تقسیمات کشوری سال 1395- خراسان رضوی»، وبگاه درگاه ملی آمار، تاریخ مشاهده: 10/08/1397.
67. فرمانداری ویژه شهرستان نیشابور، همان.
68. طاهری، علی، «درآمدی بر جغرافیا و تاریخ نیشابور»، نیشابور: ابرشهر، 1384، ص15.
69. فرمانداری ویژه شهرستان نیشابور، همان.
70. «کوه نشابور» نام کهن بینالود امروزین است. نگاه کنید به: صومعه، حسین، «کوه نشابور؛ کاوشی در پیشینهی نام بینالود»، خیامنامه، سال دوازدهم، شماره 280، شنبه 19 خرداد 1397، ص4.
71. ابن حمدون، محمد، «التذکرة الحمدونیّة»، تحقیق احسان عباس و بکر عباس، بیروت: دار صادر، 1996م، ج8، ص143.
72. الزمخشری، ابیالقاسم محمود، «ربیع الأبرار و نصوص الأخبار»، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت: موسسه الأعلمی للمطبوعات، 1992م، ج1، ص264.
73. النّویری، شهابالدین احمد، «ربیع الأبرار و نصوص الأخبار»، تحقیق مفید قمیحه، بیروت: دارالکتب العلمیه، 2004م، ج1، ص336.
74. قزوینی، زکریا، «آثارالبلاد و اخبارالعباد»، ترجمه جهانگیر میرزاقاجار، تهران: امیرکبیر: 1373، ص547.
75. مقدسی، همان، ج2، ص477-478.
76. قزوینی، همان.
77. الحموی، همان، ج5، ص331.
78. مقدسی، همان، ج2، ص477.
79. المقدسی، همان، ص274.
80. قیم، همان، ص770.